در آرزوی شهادت : دلارام - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

خاطرات محرم(6)

دوشنبه 84 بهمن 17 ساعت 12:18 صبح

سلام

امروز روز حضرت قاسم بود .

عجب مداحی و سخنرانی پر معنی بود..

خدا انشالله به همه توفیق بده تو این ایام معرفتمون بالاتر بره.

 الان که حالم خوب نیست نمی تونم چیزی بنویسم...

اما جون نیت کردم این 10 روز رو آپ کنم ....التماس دعا

                            یا حق ...یا علی ع

                                  التماس دعا



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم(5)

    شنبه 84 بهمن 15 ساعت 11:41 عصر

    سلام

    امروز متاسفانه صبح جایی نرفتم ، شبم که دیر رسیدم به آخرای مداحی فقط.

    امروز روز خوبی برام نبود ....احساس گناه بدتر از خود گناه آدم رو اذیت میکنه .البته احساس گناه از گناه ناشی میشه بماند...

    آقای پناهیان می گفتند: بیشتر اعمال ما مردم قبول نمیشه و بر میگرده پایین.طوری که اگه ما مردم می دونستیم و می دیدیم اصلا عملی رو انجام نمی دادیم چون می گفتیم قبول نمیشه.

    حالا یک معیاری وجود داره که به وسیله اون می تونیم پی ببریم که اعمالمون قبول شده یا نه؟اونم اینه که ببینیم عشقمون به ایمه چقدره و ایا زیاد میشه و محبتمون نسبت بهشون افزایش پیدا میکنه ؟

    اگر دیدیم محبتمون به امام حسین ع، به حضرت زهرا س، به ایمه روز به روز بیشتر میشه بدونید که نمازها و اعمالمون مورد قبول واقع شده.

    همه دنیا یه طرف حسین زهرا یه طرف

    همه عشقا یه طرف عشق به مولا یه طرف

                             یاحق ....یا علی ع

                                   التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم (4)

    شنبه 84 بهمن 15 ساعت 1:32 صبح

    سلام

    امروز صبح موفق شدم برم جلسه صبح شهرک غرب رو.

    محشر بود زبان حال حضرت زینب س.

    حرفهایی که تا حالا نشنیده بودم ، مطمین هم هستم همه جا و همه کس نمیزنند و نمی تونند زبان حال حضرت زینب س رو بخونند.

    السلام علیک یا زینب الکبری

    چیزی نمی تونم بگم، خیلی سخته......

    حضرت زینب بلاها را تحمل میکرد چون میدانست  باید  بلاها را یکی پس از دیگری تحمل کند و بر مصیبتها صبور باشد. 

    باید خطبه بخواند، بچه های برادر را در صحرای کربلا از دست حرامیان برهاند...کسانی که زینب را تازیانه می زدند به او کمک می کردند که متوجه نباشد چه بر او گذشته است و می گذرد...

    در روایت است که پس از حادثه کربلا و اسیری و بازگشت به صحرای کربلا تازه حضرت زینب س متوجه مصیبت وارده شد و حضرت دچار بیماری شدند که امروزه به چنین فردی می گویند مات شده است ...

    اهل بیت گریه می کردند اما خانوم زینب س نمی توانست ....

    بانو وقتی که از دنیا رفتند دستهای خود را مشت کرده روی سینه قرار داده بودند ، هنگامی که نگاه کردند چه در دستان مطهر زینب س بود؟؟

    تکه ای از لباس پاره پاره حسین ع...

     زینب س دو فرزند خود را از کودکی به عشق حسین ع بزرگ کرد و در آخر هم هر دو فدای حسین س شدند.

    هنگامی که امام ع جسم بیجان این دو شهید را برای اهل بیت آورد حضرت زینب این بار در بین خانومها نبود ....مبادا برادر با دیدن خواهر ناراحت شود....

    هدیه را پس نمی گیرند...

    تو ای همه هستی زینب

    سالار زینب ...

    السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

     اللهم العن ظالم ظلم حق محمد و ال محمد

    و عجل لولیک الفرج

                                       یا حق.....یا علی ع

                                               التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم(3)

    جمعه 84 بهمن 14 ساعت 12:39 صبح

    سلام

    امروز که هیات شهرک رو نتونستم برم تا شب.

    شب هم که رفتم هیات پایین .خاص بودن هیات پایین به این دلیله که ساعت 9:30 دیگه مراسم تموم میشه و مسوول هیاتمون نظرش اینه که نماز صبح نباید قضا بشه.

    آدم نباید اصل رو فدای فرع کنه ، واجب رو فدای مستحب.هر چیزی به جای خودش.

    امشب بعداز پذیرای و توزیع غذا رفتم یک پارچ آب آوردم و شروع کردم به آب دادن ، آب دادن تو مجلس امام حسین ع خیلی برام لذت بخشه .مخصوصا آب دادن به بچه ها ...منو یاد حضرت عباس ع میندازه.

    از لقب ساقی هم خوشم میاد .هر وقت تو مجلس امام حسین ع اب دادیدو یاد ساقی کربلا افتادید بگید : السلام علیک یا ابالفضل العباس...

    اینجاست که اقا میبینتتون و حتما براش مهم میشید.(به هر حال ما هم باید یه جوری خودمون رو جا کنیم دیگه...)

    بعد که همه رفتند ما موندیم و چند تا گونی گردو نشستیم با خانومها و دوستام به گردو شکستن برای فسنجون شبهای بعد ....اینم یک کار هیاتیه با حال که دست آدم رو درد میاره!

    ساعت 11:30 تقریبا کار تموم شد من که دیگه بنزین تموم کردم اومدم خونه...واسه جارو پارو هم نتونستم بمونم!

    به نظر من تنها جایی که نمیشه توش ریا کرد مجلس های عزای امام حسینه ...خود اقا نمیگذاره ....واقعا برای ادم یک افتخار که سعادت پذیرایی از عزاداران امام ع رو داشته باشه ...انشالله که خدا توفیق بده.

    روزی یک زیارت عاشورا فراموش نشه....اگرم دل کسی رو شکستید ماه محرمی از دلش در بیارید.

                                 یا حق....یا علی ع

                                       التماس دعا



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم(2)

    چهارشنبه 84 بهمن 12 ساعت 8:59 عصر

    سلام

    چقدر امشب دلم گرفته ، میدونم که از ویژگی های ماه محرمه ...چقدر غم اولیا خدا روی دل آدم سنگینی میکنه ...وحشتناکه

    آخه خدایا دل تحمل این همه غم رو نداره.

    کاش منم مثل شهیدای گمنام بودم .چرا همیشه آرزوی گمنام بودن دارم؟ فکر می کنم این علاقه رو خودت در دلم ایجاد کردی.

    کاش گمنام می شدم.

    اما یه بزرگی بود که می گفت خوبه آدم دوستانی داشته باشه که بعد از مرگش اسمش رو بیارند و براش دعا کنند.امروز صبح رفتم همون مجلسی که گفته بودم.غوغا بود محشر بود .خدا توفیق بده این ده روز صبحهاش رو برم اینجا.امشبم که اینقدر دلم گرفته که هیات پایین هم حتی نرفتم .

    دیگه نمی دونم چی بگم خدایااااا همین قدر بگم که دلم خیلی گرفته خیلیییییییییییییییییییی.

    آقای پناهیان صبح می گفتند کسی که دلش آروم نیست یه چیزی کم داره هر جوریم بخواد جبرانش کنه نمیشه .حالا اونی که کم داره خداست تا وقتی نره پیش خدا و خدا رو به دست نیاره دلش آروم نمی گیره اون کمبودش برطرف نمیشه.

    خدایا ما بلد نیستیم تو رو به دست بیاریم ، یادمون بده .خدایا مگه ما جز تو کسی رو هم داریم؟؟

    اول و آخر تویی

    خوشا به حال اونایی که تو دوستشون داری برات خاصند برات مهمند. حواست بهشون هست یک لحظه هم رهاشون نمی کنی.

    خوش به حالشون

    خدایا به من هم یاد بده .تحویلم بگیر .من رو برای خودت تریت کن.عشقت رو تو دلم پررنگ کن .یک لحظه تنهام نگذار .نمی خوام خودم تصمیم بگیرم تو هدایتم کن .

    الله نور السموات و الارض

    خوشا به حال کسی که حضرت زهرا س شخصا ومستقیما تربیتش می کنه.

    یا حق ...یا علی ع



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم (1)

    سه شنبه 84 بهمن 11 ساعت 10:20 عصر

    امشب اولین شبی بود که رفتم هیات پایین .یک عزاداری خیلی کوتاه ....

    بعدش با بچه ها قرار گذاشتیم که بریم کوی دانشگاه چون نزدیکه به خونه می تونستیم برگشتن که دیر وقته از نظر امنیتی  زود برسیم خونه ، اما بعد برنامه عوض شد و قرار شد امشب رو جایی نریم در عوض فردا صبح ساعت 6:30 بریم شهرک غرب هیات ....زیارت عاشورا رو آقای احمد پناهیان می خونه بعدش آقای علیرضا پناهیان سخنرانی و روضه.

    از امروز تصمیم گرفتم تا اربعین روزی یک زیارت عاشورا بخونم اگرم بشه یکی روز یکی شب که دیگه فبها میشه 2 تا چهل تا ...

    من از نظر معرفتی مورچه ام کمترم ها اما با همین از مورچه کمتریم تا حالا دعا و زیارتی به شیرینی زیارت عاشورا ندیدم.

    آسون و کوتاه و پر معنی و با فضیلت.

    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

    این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

    خیلی از بزرگان توصیه کردن که زیارت عاشورا بخونیم ...خیلی خواب دیدن که تو خواب بزرگان بهشون گفتند زیارت عاشورا بخونید. چقدر خوبه که بگذاریمش جز برنامه ریزی روزانمون . یا بهتره بگیم برنامه ریزی روزانمون رو با زیارت عاشورا جلا بدیم.

    تصمیم دارم خاطرات این چند شب محرم رو بنویسم مطمینم مثل هر سال روحمون با شرکت در مراسم اباعبدالله بزرگتر میشه و معرفتمون هم بیشتر که خدا هم بخواد و توفیق بده که هر چه داریم از خداست.

    محرم عجب ماه با صفاییه . نمی دونم واسه شما هم پیش میاد یا نه اما آدم محرم ها یاد جبهه و فضای پاکش می افته از اون طرف وقتی میره جنوب منطقه جنگی یاد کربلا و امام حسین ع ،  خانم زینب س و حضرت عباس ع.

    محرم ماهیه که به آدم یه عشق و شعور و شور هدیه می کند . هم اشک میریزی برای غربت  امام حسین ع و اهل بیتش ، هم یک شور خاصی در دلت برای ادامه زندگی زنده میشه.

    بعد که زندگیت حسینی شد فکرش رو بکن ( کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا ، همه روزها عاشوراست همه زمین ها کربلا)می خواستی امام حسین ع رو روز عاشورا تو کربلا همراهی کنی ، می خواستی فداش شی تکه تکه شی و نگذاری رذل های روزگار حرمت شکنی کنند؟؟ الان آقا تحویلت گرفته ، زندگیت حسینی شده دیگه می تونی همه جا نیت کنی و نقشت رو ایفا کنی و مطمینی که آقا می بینتت.

                        

                                          التماس دعا

                                             یا علی ع

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    یاران چه غریبانه

    دوشنبه 84 دی 19 ساعت 4:18 عصر

    بسم رب الشهدا

    باز هم خبر شهادت خداجویان به گوش می رسد

    مردان بی ادعا هنوز بی ادعاتر اما می روند

    و ای کاش زمان شهادتت را با تو باشم بابا

    و ای کاش مرا نیز با خود ببری اگر قرار است که این دنیای دون را ترک کنی و مرا تنها ، سرگردان رها کنی

    می روید بی آنکه کسی شما را بشناسد

    می روید و گمنام و مظلوم سفر می کنید

    خوشا به حال شما که پایان دنیا مرگ است اما پایان شما شهادت است

    و بدا به حال ما که هرگز شهادت را نخواهیم درک کرد

    و بدا به حال ما که فقط میشنویم و از دور خیره با دلی غمگین می نگریم

    و خدا فرمود هر که را خواهم فضیلت و برتری می بخشم و ما عبدیم و محکوم به سکوت

    و عبدیم و محکوم به پیروی

    اما خدایا.......

    چرا پس درک برتری ها را دادی؟؟
     

    خواستی صبر ما را امتحان کنی؟؟

    و خدایا نمی دانستی که روح لطیف ، تحمل دیدن و قصه خوردن را ندارد؟؟

    فقط دعا می کنم

    و پیوسته می گویم: یا من اسمه دوا و ذکره شفا

    و طاعته غنا

    ارحم من راس ماله الرجا و سلاحه البکا...

    یا نور الموستوحشین فی الظلم

    شهادت سردار پاسدار احمد کاظمی بر همرزمان و یادگاران 8 سال دفاع مقدس مبارک باد.(مخصوصا شهدایی که مطمینم الان براش مهمونی گرفتن)

    (ای کاش بانو ی فداکارش  را هم با خود میبرد...بعد از شهادت بهترین ها دنیا برای ما زندان سیاه تری است .......... در چه حد بی وفایی؟؟نمی دانم دنیا وفا ندارد یا مردان بی ادعا بی وفا هستند؟؟!)

     

     

                   

    رحیم صفوی، شهید احمد کاظمی
    شهید حاج حسین خرازی، شهید بقایی، محسن رضایی، شهید حسن باقری

                  

    برای شادی روح شهدا از ازل تا ابد صلوات ، یک صلوات هم برای شادی شهید ایلیا که باعث  زنده نگه داشتن یاد شهدا در این  وبلاگ شدند. 

                                              التماس دعا

                             یا حق ....... یا علی ع

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    عشق تا بینهایت

    شنبه 84 دی 3 ساعت 4:13 عصر

    سلام به ذکرهای یا زهرا ی  سرزمین طلاییه ، هویزه ، فاو ، دوکوهه

    سلام به پهلوهای ترکش خورده دشت شلمچه

    (آری ما فرزندان هابیل ،

    وارثان ابراهیم ع 

    و پیروان محمد ص

    سرگذشت اسلام را بر پرده طلوع مهتاب انقلاب دیدیم

    در غم و شادی

    همراه پیامبرص ، همگام علی ع ، همدوش با حسین ع

    و همپای خامنه ای هستیم.

    آری

    ما پاسدار خون شهیدانیم .رسالت خون شهیدان بر دوش ما راه انقلاب در پیشمان باید که در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم .

    نصر من الله و فتح قریب...شهید مهدی رجب بیگی)

    و ان الارض یرثها عبادی الصالحون

                                   

                                

     

     

    با عرض سلام خدمت همه بزرگواران و با تشکر از آقایان افرا و سعیدمحمدی و دوستانی که در ساخت دوباره وبلاگ سهم بسزایی داشتند.

     

                                                 التماس دعا

                                           یا حق...یا علی ع

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    روزنه امید

    شنبه 84 دی 3 ساعت 12:57 عصر

     

     

    مطالب قبل

    فاطیما :: 14/9/1384::  8:37 عصر

                                            بانوی غریب

     

    (مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها در هفت مسجد شهر مدینه .محل عبادت حضرت زهرا س است ... در مسجد را با آجر بسته اند .و هیچ راهی برای ورود به مسجد نیست ...نماز تحیت مسجد را روی سنگهای سیاه جلوی درمسجد با دلی پر از غم و اندوه از غریبی بانوی دو عالم خواندیم ....و با لاتر از این محل مسجد امام علی ع است که جدیدا دور این مسجد را نیز حصار کشیده اند.اما مسجد سلمان و ...  )

    بانوی غریب من

    خداوند بلند مرتبه زمین و زمان و محمد صلی الله علیه و علی علیه السلام را به خاطر وجود عزیز و پاکت آفرید که فرمود: لو لاک ما خلقت الافالاک ، لو لا علی ما خلقتک و لو لا فاطمه ما خلقتکما

    یا الله

    وصیت کردی شبانه و غریبانه شما را به خاک سپارند...

    و چه زیبا شهدای گمنام زمان به سیده النسا اقتدا کرده ا ند.

    و نامردمان زمان هنوز هم دشمنی خود را با بنت رسوا خدا ص ابراز می دارند.

    بانوی غریب من

    شبانه و غریبانه و گمنام رفتید...

    لعنت خدا بر دشمنان آل الله

    درب مسجد و عبادتگاه فاطمه خدا را بسته اید؟؟

    و زمین و زمان هرگز عبادتهای فاطمه س را فراموش نخواهد کرد.

    بیا یا بن الزهرا....ببین حال ما را...شده خون دل ما ...بیا

    اگر یار مایی ... بگو پس کجایی ... بگو کی میایی ...بیا

    دلم طاقت ندارد...

    السلام علیک یا اباصالح المهدی عج

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    اللهم عجل لولیک الفرج

    عجل لولیک الفرج

    عجل لولیک الفرج

    اللهم اجعلنی من انصاره ...

     

                     لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا

     

                                            التماس دعا

                                         یا علی ع مدد

     

    نظر شما(9)  

    فاطیما :: 11/9/1384::  12:56 عصر
     
    سوگند دل

     

    حضرت زهرا سلام الله علیها از حق دفاع کرد.از حقی که کاملا مشهود و مشخص بود.نامردان زمان دستهای علی علیه السلام را بستندو او را کشان کشان به مسجد بردند اما تنها مدافع حق و ولایت بانو فاطمه س بود .بانویی بود که هستی به خاطر وجودش آفریده شد.نیازی به  بستن دستهای زهرا س نبود. چون از باز بودن دستهایش واهمه ای نداشتند.

    برای پژمردن گل نیازی به اعمال زور نیست.

    اما چه دلهای سنگ و پستی داشتند که چنان راحت بهترین گل عالم امکان را پرپر کردند.

    برای شهید کردن مولا علی ع تمام زشتی ها و پستی های عالم در یک نفر جمع شد ،اما برای خوابانیدن ندای حق فاطمه س چهل نامرد سواره، به صف شدند.

    بانو فاطمه س از ولایت و امامت و تنها رکن حق زمان چنان محکم و دلیرانه دفاع کرد الگوی همیشگی تاریخ خواهد بود.

    خود را چنان تربیت کنیم که مهدی زهرا ع را توانای یاری داشته باشیم.

    بانو فاطمه س منتقم آل عبا را به خدا سپرده و چشم انتظار ظهور حضرت است.

    بانو مبادا نگران نبود یار و جان بر کف برای مهدیت باشی...

    که اگر من زن مسلمان شیعه ام و تربیت شده نگاه پرمهر توام و اگر تمام مردمان پست زمین و زمان گرد هم آیند دست از یاری مولایم نخواهم کشید که تویی الگو و بانوی من.

    با وجود تمام گناههایم از همین ثانیه با خود و خدا عهدی میبندم که خدا را ناظر بر تمام اعمالم بگیرم ، که نگذارم مولایم مهدی ع لحظه ای از رفتار ناشایسته ام آه نا امیدی بر دل نورانیش نقش بندد.

    بانو تو در وقابل مرد نابینا حجاب کردی و من عهد می بندم که تا پای جان حجابم را نگه دارم که هدیه توست و تو بر آن تاکید کردی .

    به عنوان جوان ایرانی و مسلمان عهد میکنم که لحظه های گرانبهای زندگیم را آنگونه که باید و پسندیده امامم است سپری کنم و ثانیه ای را به هدر ندهم.

    که رضایت خدا در رضایت مولا مهدی ع خواهد بود.

    و بانوی بزرگوارم لحظای چشم از من برنگیر و مرا آنطور که باید شایسته ام کن و تربیت نما ....

    حتی اگر نافرمانی از اوامر الهی نمودم نادانیها و کم کاریهایم را که باعث عمل نا صحیحم ایت تعمدی ندانید که در این صورت وجودم ارزشی نخواهد داشت .

    در پناه خدا،

    به عشق زهرا س،

    به امید مولا اباصالح ع زنده ام.

    بزرگوارانی که اطلاعات بیشتری در مورد آقای ایلیا پطروسیان خواستند به وبلاگ آقای ارمیا مراجعه بفرمایید.(لوگوی وبلاگشون همینجا هست.)

     

                                                   التماس دعا

                                          یا حق...........یا علی ع

      نظر شما(12)  

    فاطیما :: 17/8/1384::  1:38 صبح
     
    غم دل

    به نام خدا

    نشد یک لحظه از یادت جدا دل     زهی دل ، آفرین دل، مرحبا دل

    ز دستش یک دم آسایش ندارم     نمی دانم چه باید کرد با دل

    مدتی است که در صدد این بودم که یک وبلاگ بزنم حرفهای دلم را در آن حک کنم ...

    اما چرا الان ؟؟

    با اینکه نمیشناختمشون اما یک حس عجیب و غریبی به من دست داد وقتی در همین حد کم، از درگذشت برادر بزرگوارمون ایلیا با خبر شدم...

    آنقدر عجیب که ساعتها گریه کردم از اینکه خدا چه بنده های خوبی داره و ما بی خبریم و در بی خبری زندگی می گذرانیم ...

    هزاران بار منعش کردم از عشق   مگر برگشت از راه خطا دل؟

    شلمچه هم برای خود روز قیامت عجب آبرویی دارد ...وقتی علت وجود هستی حضرت فاطمه زهرا (س) در صحرای محشر حاضر می شوند  نابترین عاشقان بانو در سرزمین شلمچه ایستاده اند ....

    شلمچه قطعه ای از کرب و بلاست

    پاقدمگاه شهیدان خداست

    خوش به حالت  ایلیای عزیز ...عجب دلی داشتی که اینچنین وصیتی کردی ....حتما میدونسته که اونجا بیمه ست...

    شلمچه نیز برای خودش بین الحرمین ها دارد ، حرم دلهای عاشقان خدا که گوشه در گوشه این خاک آرمیده اند.

    یا حسین (ع)

    آقا دلم تنگ شده .......

    یاد فهیمه افتادم ...

    خدایا چه کردا ند که آنها را چنین زیبا پذیرفتی

    خدایا می دانی که دلم طاقت ندارد ...

    سپاس تو راست که اشک دیده را به من عطا کردی

    به چشمانت مرا دل مبتلا کرد    فلاکت دل، مصیبت دل،بلا دل

    از این دل داد من بستان خدایا   ز دستش تا به کی گویم خدا دل

    شروعم به یاد شهید ایلیا  ...(روحش شاد)

    الهی و مولای و ربی

    اول و آخر تویی

    تنها خدای من

     

                                    التماس دعا

                          یا حق.............یا علی ع

    نظر شما(22)   

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    <   <<   11   12   13   14      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]