در آرزوی شهادت : دلارام - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

شهیده ولایت

جمعه 85 تیر 9 ساعت 4:41 عصر

                                  

 السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة المظلومة

                                    

 یا فاطمه الزهرا س

 

 چلچراغ آسمانی فاطمه س

قبله افلاکیانی فاطمه س

عالم از نور تو روشن می شود

از شمیمت خاک گلشن می شود

عطر فردوس خدا از سینه ات

عرش پیغمبر ص دل بی کینه ات

آسمان پر نور از سیمای تو

نیست غیر از مرتضی ع همتای تو

تو نماز بی ریای حیدری

شور و عشق و مصطفای دیگری

کعبه آمال پیغمبرص تویی

دختر اما بر پدر،مادر تویی

آسمانی هستی و روی زمین

آمدی بهر امیرالمومنین ع

با نگاهی حل مشکل می کنی

پیرهن تقدیم سایل می کنی

بی تو حتی ذره ای پاینده نیست

بی تو بر لبهای حیدر خنده نیست

ای پرستوی مهاجر در قفس

می کشیدی روزها وقتی نفس

از پر بشکسته ات خون می چکد

اشک تو از چشم گلگون می چکد

داغ محسن پشت تو خم می کند

دیده ات را غرق شبنم می کند

با قدی خم صورتی نیلوفری

گشته ای در خانه خود بستری

تا نظر بر روی مولا می کنی

بین هق هق ها تبسم می کنی

جای دستی بر رخ تو مانده است

قصه را زینب س ز رویت خوانده است

چادر خاکی شهامت می دهد

بر همه درس شجاعت می دهد

تا شود اسلام و قرآن سر فراز

در میان کوچه ها خواندی نماز

من نمیدانم دگر علت چه بود

سجده طولانیت در کوچه بود

یا فاطمه س یا فاطمه س

لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا س

التماس دعا

یا مهدی اباصالح ع مددی

 



  • کلمات کلیدی : یا فاطمة الزهراء (س)
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    رب اغفر و ارحم و انت خیر الراحمین

    جمعه 85 خرداد 26 ساعت 5:39 عصر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدا بنده هایش را خیلی دوست می دارد.بیشتر از آنکه بنده ها بدانند.

    خدا از مادری مهربان ،مهربانتر و عاشق تر است و خدا عادل نیز هست.

    خدا اگر بخواهد به بنده ای عزت دهد به راحتی می تواند،از راهی که به ذهن من و تو خطور نخواهد کرد...( و تعز من تشا..)

    فقط کافی است که ذره ای از عشق او را در دل داشته باشی و بعد نور عشقت را به عرش نمایان کنی.

    بسیارند که در دل عشق حق دارند اما جلوه نمایی آن در همه دل ها حضور پررنگ ندارد.

    و ایلیا جوان با ایمانی بود که الگوی من مسلمان و شمای اهل کتاب است.

    5 سال بیشتر از سالهای اسلامش نگذشت و ایلیا یک مسیحی عاشق بود که خدا در قلب او نور عشق به 5 تن آل عبا را به ودیعه نهاد.

    از همان زمان که قرار شد پا به دنیای هستی نهند، نور عشق به حسنین ع در قلب او و خواهرش بود و با عشق به فرزندان زهرا س مسیحی به دنیا آمدند و مسلمان از دنیا رفتند.

    یاد او در خاطر تمام کسانی که باید آنها را یک پله بالاتر می برد تا ابد باقی است و کارش بی تردید خدایی است و چه خوب از عهده برامد.

     

    سفرش انقلابی در غریب دلان  به پا کرد .

    قدر خود را بدانید...

    خدا با جوانان به زبان خود آنها سخن می گوید، شنیده ای؟

    و خدا را گواه می گیرم که چه زیبا با من سخن گفت.

                                                            التماس دعا

                                                                           یا علی ع مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    به رنگ خدا

    دوشنبه 85 خرداد 22 ساعت 10:4 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    هر لحظه شهید راه حق باش

    شنیده بودم که شهید،جان خود را به راحتی تسلیم حق می کند به مانند بو کردن گلی.

    پدرم و دیگر رزمنده ها گفته بودند که در جبهه پیکر شهدا نورانی بود و صورتهایشان متبسم.

    تصور می کردم لحظه شهادت و چگونگی اش را.

    اما با چشمان خود ندیده بودم.

    همیشه به شهید و شهادت و آرمانهای عظیم و مقدس در زندگی ام فکر می کنم.

    و اینکه آیا می توان مرگی غیر از شهادت و به مانند شهید داشت؟.

    لحظه جان دادنش را برایم توصیف کردند ...لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله ، محمد رسول الله ،علی ولی الله...یا فاطمه الزهرا.

    "فکر کردیم از هوش رفته اما اورزانس آمد و گفت همان لحظه در دم جان به جان آفرین سپرده است."

    سختی جان دادن را تا کنون شنیده ای؟...

    اما مرگ این بزرگوار به مانند مرگ شهدا بود.

    و زمانی بیشتر متحیر شدم و شنیده هایم را به باور یقین رساندم که چهره اش را دیدم.

    چهره ای که با تربت امام حسین ع و سربند و دستبند تربت پاکش و آب زمزم و فرات آراسته بودند.

    آرام ، روشن و نورانی شده بود.

    و لبخندی که بر لبانش نقش بسته بودو زندگان که بالای سر او به یاد دوران حیاتش در دنیا، ندای یا حسین ع سر داده بودند.

    و ما مرده ایم و او زنده شده بود...

    آن زمان در دم فهمیدم که می توان به مانند شهدا رفت.

    که باید لحظه لحظه زندگی دنیویت رنگ و بویی خدایی بگیرد و هر لحظه شهید راه حق باید بود.

    و این بانو ،مادر جانباز 70% بود که قریب 25 سال از فرزند جانبازش پرستاری کرد.

    معلم قرآن و ذاکر و مداح اهل بیت بود و بنده همیشه شاکر خدا و هرگز کسی شکوه ای از رنج هایی که به پای فرزند جانبازش کشید از او نشنید.

    هر لحظه که فرزند عزیز و جوان خود را در آن حال می دید به طبیعت مادری می مرد و زنده می شد اما خدا هم از او گلایه ای نشنید و فقط بعد از مرگش بود که مارا از رنج و دردی که صبورانه متحمل می شد با قطعه شعری که در وصیتنامه اش نوشته بود آگاه کرد.

    کسی که ناز مرا می کشید، مادر بود
    کسی که حرف مرا می شنید، مادر بود
    کسی که رنج به پایم کشید، مادر بود
    کسی که شیره جانش مکیدم من، مادر بود
    کسی که در دل شب از صدای گریه من می جهید، مادر بود
    کسی که خار می رفت پای من می دوید، مادر بود
    چو غنچه جامه به تن می درید، مادر بود
    کسی که پای نبی رنج کشید، مادر بود....مادر جانباز (محمد نبی ن. که در عملیات محرم ،در آبان ماه سال 1361،در سن 16 سالگی به مولایش حضرت عباس ع اقتدا کرد و با اصابت ترکش به گردنش به درجه رفیع جانبازی رسید.)



    برای شادی روح این اسوه صبر و ایثار که به حضرت زینب کبری س اقتدا کرده بود دعا کنید و فاتحه بخوانید، باشد که در جوار رحمت حق و سفره بانو زینب س و مادرش فاطمه زهرا س مورد رحمت و مغفرت حق تعالی قرار گیرد.



    اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد
    و مماتی ممات محمد و ال محمد
    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

    یا علی ع مددی




  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    سالار زینب س

    جمعه 85 خرداد 12 ساعت 1:18 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

    قصه دل،دلکش است و خواندنی است

    تا ابد این عشق و این دل ماندنی است

    پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست

    راستی نادیدنیها دیدنی است

    سلام بر زینب کبری

    سخنی با دختر شب ... این مطلب رو پس از خوندن پیام شما نوشتم.

    نوشته ها از دل بر می آید

    و وقتی دل حس غریبی دارد ...(چنگ دل آهنگ دلکش میزند ...ناله عشق است و آتش می زند)

    اما ایلیا...

    یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

    هم سوخته شمع ما ،هم سوخته پروانه

    این وبلاگ بوی شهید دارد ، بوی سرباز امام مهدی ع را می دهد چرا که هم به نیت او و حتی شاید به خواست او ایجاد شد...

     (می دونید که اون دنیا کار ما این دنیاییها!! بین خوبهای اون دنیاییها تقسیم شده و هر کسی اونجا زمامدار اموری هست..)

    ایلیا اگر چه در خط مقدم شهبد نشد ، اما با تکیه بر شنیده ها از زندگیش مورد توجه خدا و امام عصر بوده و هست انشالله

    وگرنه جز به خواست و قدرت خدا امکان ندارد که فردی پس از مرگ و سفر ابدی اینچنین تاثیری بر خیلی عظیم بگذارد.

    ولادت زینب سلام الله علیها شد  و زینب س مدرسه عشق و محیت به حسین ع دارد.

    یک روح در دو بدن و جدایی چطور امکان پذیرد؟؟؟؟؟

    کاش زینب هم شهید شده بود ...اما خدا میخواهد آنها را اسیر ببیند.

    و ما رایت الا جمیلا

    عشق ،فقط عشق حسین ع

    عشق به امام حسین ع هست که قدرت زندگی میدهد و امید به حیات.

    یا اباعبدلله الحسین علیک السلام

    کل یوم عاشورا

    کل ارض کربلا

    به خدا هست

    ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم اند            سوختگان غمت با غم دل خرمند

    هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت           با خبران غمت بی خبر از عالمند

    نمیدونم کی عاشق شدم...

    تا تو شدی کشته و ما بی سرو سامان شدیم

    یکسره سرگشته کوه و بیایان شدیم ... خیمه و خرگاه ما رفت به باد فنا

    یا اباعبدلله الحسین ع

    وای بر من و چگونه میتوانم زندگی کنم وقتی که غریبی حسین و غربت زینب را میدانم.

    ساربانا مزنید این همه اواز رحیل

    این آخرین قافله را ،قافله سالاری هست

    یک گل اگر نیست و ولی صفحه گلزاری هست

    این کاروان را ساربان هم روز و هم شب می برد(وای حسین)

    همراه خود سجاد را با آتشی تب می برد

    آن نیزه دار سنگدل راس شهید کربلا ....ناگفته با خواهر سخن از پیش زینب می برد

    تنها داراییم عشق حسین است

    وقتی که غمگین شوم ،هر زمان که بخندم، صحرای کربلا و چهره مظلوم اباعبدلله در دلم نمایان می گردد.

    تا کمی تامل کنم اهل بیت سید جوانان اهل بهشت را در زنجیر اسارت نامحرمان و نامردمان قلبم را می تراشد.

    حسین، یک زینب و یک کاروان ....شد هم ، شد همسفر با ساربان (وای زینب)

    دست من و دامن تو، اشک من است احسان تو ،یا حسین علیک السلام

    ای سید و مولای ما ،ای محرم غمهای ما

    عالم، همه دیوانه حسین ع

    خدایا تنها هست مرا از من نگیر.

    از دل غمگین جز این بر نیاید...

                                                       التماس دعا

                                                                       یا علی ع مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    بهشت بی نشونه من

    سه شنبه 85 اردیبهشت 19 ساعت 1:57 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بهشت بی نشونه من

    السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

    این االسبب المتصل بین الارض والسماا

    این الطالب بدم المقتول بکربلا

    بدلم افتاده آقا که دیگه میخوای بیایی........دل حسرت کش مارو بکنی کرببلایی

    داغ هجران تو شده یابن زهرا قاتل من............آرزوی کرببلا مونده مولا بر دل من

    یا ابا صالح مهدی.........یا ابا صالح مددی...........یا ابا صالح (عج)

    اول عاشق امام حسین شو.

    عاشق واقعیش.

    خودت روضه خوان مولا شو... در دلت بخوان و با چشمانت ببار.
    زیارت عاشورا را از خاطر نبری.دل را لطیف و قلبت را رقیق خواهد نمود.

    بعد از هر نماز زمانی که با خدا صحبت میکنی .درد دل میکنی و مناجات میکنی ، به او بگو میخواهم عاشق شوم.

    بگو میخواهم امام زمانم رو بشناسم که به مرگ جاهلیت نمیرم.

    بعد روزی خواهی دید کمی نزدیکتر شده ای .

    همان یک کم ، یک دریاست.چون بحث دل صفرش دریاست!

    می دانم زمانی معنای واقعی با حسین تا مهدی (علیهم السلام) را خواهم دید.

    آن زمان که از حسین (ع) به مهدی (عج) برسم ،

     میدونم مولا با تو همواره ....کربلا رفتن صفایی داره ...یا مهدی (ع)

    خواهم مرد اگر او نیاید.

    اما عهد میبندم.

    اگر لایق باشم،زمانی که ندای هل من ناصر، سر دهد بر میخیزم.

    مرا عاشق خواهد کرد چرا که که مهربانی حق در او جلوه گر است.

    دست از دعا بر نخواهم داشت، خدایا!

    اول و آخر دعاهایم ، الهی عجل لولیک الفرج است.

    عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است

    فنا باید ، تا زنده شوی.

    رضای او در رضای خداست .

    پس نگاه خدا را با تفکر در نگاه نافذ و غریبانه مهدی عج ملموس تر کن.

    امان از آن لحظه غفلت.

    امااااااااااااااااان

    خدایم ! مرا به خودم وا مگذار.

                                                                  یا علی ع مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    ای امید زندگی ، یا حسین ع

    دوشنبه 85 فروردین 28 ساعت 4:36 عصر

     

    خدایا مرا سرشار از زندگی کردی

    چگونه می توانم ثنا وشکر تو را گویم

    که مرا به عالم الوهیت راه دادی

    خدایا لحظه ای ریب و تردید به دلم راه مده

    که از عشق تو زنده ام و به عشق تو خواهم مرد

    تک تک ذره های وجودم در تکاپوی شکرت مانده اند

    صدایشان را می شنوم که از خجلت ناتوانی در خود مانده اند

    همه تنها سر به سجده گذارده اند تا گر نگاهی نمایی

    توبه عشاق را به حق بهترین های عالم پذیرا باش

    الها! بدون تو تنها و مرده ام

    حتی صدم های صدم ثانیه ای تنهایم مگذار

    دیوانه ترم کن که خلا و کمبودش را با تمام هستیم نظاره گرم

    دیوانه دلم کن

    خدای من ! عطشانم ، سیرابم نما

    به حق آنها که آخر عبودیت بودند با جام عشق سیرابم نما.

     السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

    روایات متعددی از امامان معصوم داریم که هر روز، اگر نمی توانید هر هفته، اگر نه هر ماه و اگر نه، هر سال به زیارت امام حسین ع بروید که در غیر این صورت در حق رسول خدا صلی الله علیه و امام خودجفا نموده اید.

    خواندن زیارت عاشورا در هر روز و سلام دادن از راه دور به امام حسین ع عشق به بهترین ها را در دل زنده می کند.

                                                         التماس دعا

                                              یا حق .......یا علی ع مدد

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    طـالب شهـادت

    دوشنبه 84 اسفند 22 ساعت 3:56 عصر

     

    السلام علیک ایها الصدیقه الشهیده 

    شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند .امام خمینی ره

                      

    بانوی شهادت طلب فلسطینی شهیده ودیم صالح الریاشی

    22 ساله مادر و فرزند که در تاریخ 25/10/1382 با اجرای عملیات شهادت طلبانه در فلسطین اشغالی 4 صهیونیست را به هلاکت رسانید.

     

     

    شهید مصطفی محمود مازح

    تولد : 3 محرم 1347 - گینه کوناکری

    شهادت 2 محرم 1368 لندن

    به قصد به قتل رساندن سلمان رشدی وارد لندن شد.

    قسمتی از وصیتنامه شهید:

    ای امام عزیز در روز برگزاری نماز در قدس شریف تو را به یاد جهانیان خواهم آورد .با یاد تو هر دولت و مرامی را که در مقابل اسلام بایستد را نابود خواهیم کرد.

    ای امام عزیز با تو پیمان می بندم همیشه در راه روشن تو بمانم و فرمایشات آیت الله خامنه ای را فرمایشات تو بدانم،ما الان سرباز او هستیم.

     

                      

                       شهید محمد ابراهیم همت

                         ولادت   1334

    شهادت 23/12/1362 جزیره مجنون عملیات خیبر                                         

    پدر و مادر! من در زندگی را دوست دارم ، اما نه آنقدر که آلوده اش شوم.علی وار زیستن و علی وار شهید شدن ، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.

     

    طالب مظلومیت شهید ،فقط خداست چرا که شهید فقط برای او بود که پروانه شد.

     

                                   الهی عجل لولیک الفرج

                                                       التماس دعا

                                       یا حق....یا علی ع

     

                                     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    فاطمه سه ساله س

    دوشنبه 84 اسفند 15 ساعت 4:52 عصر

     

    السلام علیک ایها الصدیقه الشهیده

    سلام

    دیشب شب پنجم صفر بود. با دوستم رفتیم حسینیه .قرار بود برای کاری یکی از خانومها رو ببینیم.

    سالی به دوازده ماه که من پاشدم رفتم حسینیه!!! برق ها رفته بود توی نور شمع نماز برگزار شد و خیلی عرفانی به قول بچه ها گفتنی.

    اما بعد از نماز عشا گفتند که امشب شب شهادت حضرت رقیه س دختر سه ساله امام حسینه.

    گفتند که حضرت رقیه س توی خرابه های شام که یزید بعد از اون خطبه های غرا و رسای دخت علی زینب کبری س  این خرابه ها رو به عنوان محل سکونت به اهل بیت پیامبر خدا ص داده بود.

    می گفتند که حضرت رقیه س اون شب خواب بابا رو می بینه از خواب بیدار میشه و شروع به گریه کردن میکنه که من بابا رو می خوام .

    آخه دخترها باباشون رو خیلی دوست دارند چون هم بابا خیلی دوستشون داره، هم بابا ازشون محافظت میکنه نمی گذاره کسی بهشون تو بگه ، خودشم نازکتر از گل نمیگه.

    هر چی بابا بهتر باشه ، مهربونتر باشه ، هوای دخترش رو بیشتر داشته باشه دیگه این بابا برای دختر قلبش میشه...میشه همه زندگیش...

    حالا دختره اگه کوچولو باشه بابا رو یه جور دیگه دوست داره ....در همین حد بگم که این دوست داشتن و بابا رو خواستن قابل وصف نیست ....

    از خواب بیدار شده بود ...چند روزه بابا رو ندیده ...دلش واسه بابا حسابی تنگ شده ...تازه کلی هم غصه داره و یک عالمه هم قصه داره و شاکیه ...حالا که یک کم آروم شده می خواد با باباش حرف بزنه به بابا بگه که چه اتفاقایی واسش افتاده ....

    بیدار میشه و میگه بابام رو می خوام ...گریه زاری بهونه بابا ....عجب صبری خدا دارد ....

    بابا کی بود ....خیر خلق الله

    صدای دختر سه ساله خواب رو از چشم دشمنان خدا گرفته.یزید (که لعنت و عذاب خدا به اندازه ای که خدا علم داره براو) گفت برید سر باباش رو بهش بدید تا ساکت شه .نمی دونه که ...بچه است ، فکر می کنه باباشه.

    عمه این چیه برام آوردن ؟

    عمه من که غذا نمی خوام

    عمه من بابامو می خوام

    پارچه رو که برداشت دید سر بابا رو ....چه حالیه.....................خــــــــــدا یــــا

    بابااااااااااااااااااااااااااااااا، من الذی ایتمنی؟(چه کسی مرا یتیم کرده؟)

    بابا، ببین پاهامو آبله داره...صورت نیلیم رو ببین ...بابا نمی دونی با ما چه کردن...زیر آفتاب، توی بیابونها، جلوی نا محرم ها ...روی خارها می دویدم ...بابا تو کجا بودی؟

    چادر هامون رو می کشیدن....بابا تو کجا بودی ؟

    وقتی که من رو میزدن عمه خودش رو سپرم کرد عمه رو شلاق می زدن ....بابا نبودی ببینی...

    عمو عباسم رو دیدم خوابیده بود هر چی می گفتم عمو پاشو ....عمو ببین ...دارن ما رو میزنن....خیمه ها رو آتیش زدن...بابا تو رو نمی دیدیم ...

    گوش های پارم رو دیدی؟ دل شکستمم رو بیبین .... سر بابا رو می بوسید و باهاش حرفم می زد ....اینقدر براش تعریف کرد ....شکایت کرد ....تا از حال رفت ...عمه زینب رفت بلندش کرد فکر کرد بچه خوابیده ....اما دید بابا دختر رو برده پیش خودش ....چه بابا ی مهــربــــــــــــــــــــــــــونــی.....

    بابای مهربونم ... حالا دیگه پیش خودمی ...حالا دیگه سر من توی بغل توست ....حالا دیگه من تو رو دارم ....اما بابا عمه چی؟ عمه فقط خدا رو داره.

    مــن الـذی ایـتـمـنـــی یـــا حـسـیـــــــــــن

    یــــــــــــا حــسـیـــــــــن ع

       

    یا ابا عبدالله همانا در صلحم با کسانی که با تو در صلحند و می جنگم با کسانی که با تو می جنگند ، دوستم با دوستان تو و دشمنم با دشمنان تو

                             

                               الهی عجل لولیک الفرج

                                                                           التماس دعا

                                                                                                            یا حق................. یا علی ع

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم (8-9-10)

    جمعه 84 اسفند 12 ساعت 9:18 عصر

    سلام

    به سفارش دوست عزیزم خانوم تارا

    روز هشتم محرم آماده سفر

    تاسوعا عاشورا مشهد بودم. اول گفتم حیف شد مراسم هایی که می رفتم رو ازدست دادم ، اما کمی که گذشت دیدم نه... اینجاست که اصل کار است و اگه اقا بخواهند بیش از معرفتی رو که از طریق سخنرانی ها و مجالس روضه می تو نستم کسب کنم همینجا به من خواهند داد.

    گفتم اقا آمده ام تا این مصیبت رو به شما تسلیت بگم.

    روز عاشورا حرم امام رضا ع بودم. یاد روز عاشورایی افتادم که در حرم بمب گذاشته بودند ، تنم لرزید. گفتم خدایا من نمی خوام بمیرم...به فکر رفتم خودم رو صدا کردم که اگه اینجا بمیری با این شرایط،که شهید شدی ...مگه همیشه دوست نداشتی شهید شی؟؟

    اما این دفعه با خودم رو راست شدم.

    فهمیدم چرا نمی خوام بمیرم چرا علنا گفتم خدایا من نمی خوام الان شهید شم!!

    شهید هم مقام داره.یه شهید داریم به نام شهید پلارک که قطعا بسیاری از دوستان با نامش و حتی مرقد مطهرش آشنایی دارند.از قبرش گلاب عرشی به این زمین پست مامی باره...شاید تا نبینی باور نکنی....هر چقدر هم گلاب ها رو تمیز کنید باز اطراف قبرش مرطوب شده و آغشته به گلاب میشه

    یا در تفحص شهدایی هستند که پس از این همه سال (بین 18 تا 24 سال زیر خاک ماندن) پیکر آنها سالم پیدا می شه...

    قطعا مقام اخروی شهدا (و بسیاری مسایل دیگر که از چشم نابصیر ما پنهان است) نیز با هم تفاوت دارند.

    شهید نزد خداست.

    شهید مقدس است.

    شهید پاک است.

    همه شهدا به مرتبه عالیه انسانیت می رسند.

    اما صد در صد مقام مخفی شهید و ارج و قربش نزد خدا متفاوت است چرا که از عمل او در دنیا که محل امتحان است سرچشمه می گیرد.

    از مرگ نمی ترسم و به شهادت فکر می کنم ،اما شوق وصال خواهی با بهترین وجه ممکن نیز در من زنده شده است.

    برای آنکه وصال زیبایی داشته باشی فقط به شهادت تنها فکر نکن.

    برای زیبا رسیدن در لحظه لحظه های قبل از شهادت هم تامل کن.

    تو که می گویی ای کاش شهید شده بودم ...کاش شهادت را نصیبم می کردی ...زانوی غم شهادت را در بغل نگیر قبل از آنکه عملت را اصلاح کنی.

    خودت را برای او در خود بمیران.

    با او یکی شو و از خود برون آی.

    گفته اند شهادت هنر مردان خداست .

    خوب بنگری شهادت را هدیه خدا خواهی یافت که باید حداقل ذره ای عشق به فانی شدن در معبود را در خود زنده کرده باشی تا در این مهمانی بی نصیبت نگذارد.

    آری شهادت تجلیگاه سوختن در نور اوست.

    مواظب باش که علاوه بر پروانه وار بودنت زجر بیشتری را برای طواف دور معشوق متحمل شوی.

    خدایا توفیق شهادت در راهت را پس آنکه خاکسترم کردی نصیبم نما .

    الهی عجل لولیک الفرج

                                                     التماس دعا

                                                               یا حق ... یا علی ع

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    خاطرات محرم(7)

    سه شنبه 84 بهمن 18 ساعت 2:3 صبح

    سلام

    امشب متعلق به حضرت علی اکبر ع است.

    حیدر میدان کربلا

    شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم ص

    کسی که وقتی خواست به میدان برود امام حسین علیه السلام به او گفتند راه برو و او را تماشا نمودند....چهره او یاد آور حضرت محمد امین ص و راه رفتنش شبیه جده اش فاطمه زهرا س بود.

    آقای شهید مطهری با استاد عرفانشون در مورد نماز خوندن صحبت می کردند ...استادشون می پرسند وقتی نماز می خونی به چی فکر می کنی؟شهید مطهری می گویند به معانیش ...استادشون میگن پس کی نماز می خونی؟

    ما نمی تونیم به خدا فکر کنیم و اینکه خدا چی هست و در باره به خدا رسیدن فکر کنیم اما میتونیم به قرب الهی فکر کنیم.

    هر عملی که می خواهیم انجام دهیم برایش نیت قربه الی الله کنیم از خوردن و خوابیدن و خواندن و .....

    مطمینا بندگی عبدی با نیت های خالص در تک تک اپسیلن ثانیه های زندگی ، برای خدا ارزش دیگری دارد .

                            یا حق ..یا علی ع

                                التماس دعا



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    <   <<   11   12   13   14      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]