در آرزوی شهادت : دلارام - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

ملاقات با رهبر

شنبه 86 دی 8 ساعت 2:48 عصر

بسم الله اللطیف

سلام ....

عجب صفایی داره که روز عید غدیر به دیدار یکی از برترین سلاله فاطمه سلام الله علیها نایل بشیم....



اول که آقا وارد شدند حاج محمود کریمی در مدح امام علی علیه السلام اشعاری رو خوند  وبعد هم عده ای از آقایون و خانوم ها با هم یک سرودی رو که به  عید غدیر مرتبط بود
خوندند و عید رو به آقا تبریک گفتند.
خامنه ای رهبرم....سایه ولایت و هدایت بر سرم...عید ولایت مبارک... 



علاوه بر مردم کاشان ،عده ای هم از کرج و تهران هم حضور داشتند در این دیدار...
یک مادر شهید کنارم نشسته بود ،آقا که وارد شدند کلی گریه کرد ،گفت اولین بارمه اومدم و ایشون رو میبینم به طور مستقیم...گریه می کرد و دعا می کرد ....می گفت خدا حفظت
کنه .....
چون دیدار عمومی بود ،خیلی شلوغ بود و همه پر از شور هیجان بودند که از جنس شور همیشگی بود البته با یک مقدار تفاوت...

آقا فرمودند : اگر امام علی ع میخواستند از حقشون در آن زمان دفاع کنند به تنهایی هم میتوانستند قیام کنند اما به صلاح اسلام بود که کار کشیدند و حتی با خلفای وقت با اینکه
می دانستند حکومت و خلافت حقشون نیست ،همکاری هم کردند.
الان هم اسلام نیاز به اتحاد و انسجام دارد ،ما نباید برای اثبات خودمان دیگران را نفی کنیم....بلکه اکنون باید دشمن را شناخت.
دشمن همیشه از ضعیف بودن جامعه اسلامی و ضعف  دولت هایی که بر سرزمین های اسلامی حکومت می کردند استفاده کرده و همیشه منتظر این است که ما غافل شویم تا ضربه خود را وارد کند، لذا از دشمن نباید هرگز غافل شد .

و این درسی است که قرآن به ما میاموزد که مرتب شیطان را معرفی میکند و مارا از شیطان بیم می دهد.

اکنون نیز دشمن پیش شیعه یه حرفی را می زند پیش سنی یک حرف دیگر تا اختلاف ایجاد کند و به برنامه خود و اهداف خود دست یابد.

وقت آن نیست که به شکاف ها بپردازیم بلکه تمام فرقه های مختلف اسلامی باید با هم متحد باشند تا دشمن نتواند به اهداف خود دست یابد.

نباید روی نقاط حساسیت فرقه های مختلف دست گذاشت تا جنجال به پا شود و نقاط حساس همان مقدسات هر فرقه است.

.......

امام خمینی (ره): پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.

عید بر شما مبارک.
یا علی ع حیدر مدد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    علـــی (ع) ، امیر المومنین

    پنج شنبه 86 دی 6 ساعت 12:29 صبح

     

    بسم الله العلی الاعلی

    سالروز آغاز ولایت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

    عید غدیر خم

    برتریرین عید عالم

    و عیدی که در آسمان مشهورتر است تا در زمین

    بر عالمیان مبارک باد.

     

     

    یا علی ع

     

     

    یا علی ع حیـــــــدر مدد

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    عرفه ، با معرفت

    چهارشنبه 86 آذر 28 ساعت 6:33 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم ،رب الحسین الشهید
    السلام علیک یا ابا عبدلله ،بابی انت  و امی سیدی و مولای
    چرا حضرت حسین بن علی (ع) از مدینه به قصد سفر حج به سوی مکه راهی شد و چرا حج را به نیت عمره در ماه ذی حجه که مخصوص حج تمتع است به پایان رساند و از مکه خارج شد.
    چرا آقا راهی کوفه شد؟
    دعای عرفه که بند بند آن از اعماق دل مولا حسین علیه السلام برمی خیزد و چنان سوزی دارد که کاملا مشخص است که عبد در مقابل معبود ایستاده و نه هر عبدی
    بلکه حسین فرزند علی و فاطمه علیهم السلام و معبود  او و ما و هر چه هست و نیست ، خدای یگانه علی اعلی .
    عشق حسین به خدا و عشق خدا به حسین برای من و تو قابل درک نیست مگر اندکی که همان مقدار کم ما را به اندازه اعماق اقیانوس ها و به پهنای
    زمین و زمان و تا بیکرانه  آسمان به فکر می برد که این برترین عشقی است که در عالم امکان از ازل تا ابد ،وجود داشته و دارد .
    امام حسین ع جامع بین انجام تکالیف مختلف بود:
    اول تکلیف واقعی حضرت است ،
    همان تکلیفی که در کتاب خاصی که مختوم به 12 خاتم طلا بود و از جانب جبرییل برای پیامبر ص آورده شد و در آن برای هر یک از امامان و از جمله امام حسین ع
    تکلیف خاصی مقرر شده بود
    و تکلیف دیگر که موافق با تکلیف سایر مردم بود.
    اما تکلیفی که امام را دعوت به اقدام به مرگ و کشته شدن و به اسارت رفتن اهل و عیال و کشته شدن کودکان ،با علم و آگاهی به این مسایل میکرد ،دلیلش این بود که طاغوتیان زمان یعنی بنی امیه به ویژه معاویه ،توانسته بودند با مکر و خدعه محبت مردم جاهل و نادان و دهن بین آن زمان را به خود جلب نمایند
    ،به گونه ای که مردم گمان می کردند که حق با اینهاست و علی و فرزندان آن حضرت و شیعیان آنها باطلند، تا آنجا که  حتی ناسزا و شمنام به علی علیه السلام را از اجزای نماز جمعه می دانستند و ...
    و علی کیست هم او که در غدیر خم محمد مصطفی آخرین فرستاده خدا دست او را در دست خود گرفت و بالا برد و گفت که جبرییل امین از طرف خدای متعال از من خواسته است که علی را در این روز به عنوان جانشین بعد از خود به عالمیان معرفی کنم و این آیه همانجا نازل شد که :
    الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی
    امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم .
    اما به کجا رسیدند که کوته زمانی از عروج پیامبر ص نگذشته بود که فاطمه سلام الله علیها را به شهادت رساندند و هتک حرمت ال عبا کردند و  فدک و خلافت را غصب
    نمودند و علی علیهالسلام را به شهادت رساندند و پس از آن حسن مجتبی را غریبانه مسموم کرده و شهید کردند و اکنون .....
    بنابرین اگر امام حسین ع از روی تقیه با آنان بیعت می کرد و تسلیم آنها می شد از حق اثری باقی نمی ماند.
    چرا که مردم اعتقاد پیدا می کردند که در میان تمام امت کسی با آنها نیست و به راستی آنها جانشینان پیامبر ص هستند ،اما پس از  اینکه امام حسین علیه السلام با آنها جنگید و آن واقعه رخ داد و با عیال و اطفال او و حرم رسول الله ص آنگونه رفتار کردند ،مردم بیدار شدند و به گمراهی طاغوتیان زمان پی بردند و دریافتند که بنی امیه سلاطین جور و  ستمند ، نه حجت خدا بر خلق.
    اما درباره
    تکلیف ظاهری آن حضرت، باید گفت که: امام برای حفظ جان خود و خانواده شان به هر نحوی تلاش کردند اما ممکن نشد.
    آنچنان عرصه را بر امام تنگ کردند که جای امنی دیگر برای ایشان وجود نداشت.
    یزید به عامل خود در مدینه نوشته بود که امام را به قتل برساند. به همین خاطر امام از آنجا خارج شدند و هنگام خروج این آیه را تلاوت فرمو دند:
    فاصبح فی المدینه خایفا یترقب (سوره مبارکه قصص آیه  18)
    آنگاه به حرم امن خدا پناه بردند که خداوند آن را برای مردم حتی کافر و قاتل و برای حیوانات و پرندگان و درختان ،محل امن و امنیت قرار داده است.
    در آنجا هم قصد دستگیری یا ترور امام را داشتند.
    به همین خاطر امام نتوانستند مراسم حج را به پایان برسانند و از مکه خارج شدند.
    دیگر جای امنی برای امام بر روی زمین باقی نمانده بود.
    در این هنگام بود که تکلیف ظاهری ایشان برای حرکت به سمت کوفه مححق شد زیرا اهل کوفه همه نامه نوشته بودند و پیروی خود را از ایشان اعلام نموده و به این
    ترتیب حجت را بر امام تمام نمودند.
    و مسلم بن عقیل به امام نامه نوشت که مردم با ایشان بیعت نموده اند دیگر امام برای اینکه به سوی آنها نیاید حجتی نداشت.
    امام به سوی کوفه آمد و مطلع شد که مردم کوفه بیعت شکسته اند و سفیر او مسلم را به شهادت  رسانیده اند ،اما این قوم پست دیگر به حجت خدا
    اجازه بازگشت ندادند.
    زمین        با      همه       وسعتش        برای امام      تنگ      شده بود.
    امام به برادرش محمد حنفیه چنین فرموده اند :
    اگر به یمن بروم یا به بیابان ها و یا در غارها و یا داخل لانه جنبندگان زمین شوم، مرا بیرون می آورند و می کشند.
    امام در جواب ابو هره ازدری که گفت :چه چیزی موجب شد که از حرم خدا و حرم جدت بیرون آمدی؟ فرمودند :
    ابوهره ،بنی امیه مال مرا تصاحب کردند صبر کردم،
     متعرض آبرویم شدند صبر کردم ،
    اما خواستند خونم را بریزند که فرار کردم.
    و در جواب شخصی دیگر که پرسید: یابن رسول الله می خواهی به کجا بروی؟
    فرمود :کوفه
    آن مرد گفت:تو را سوگند میدهم که از رفتن به کوفه منصرف شوی .به خدا سوگند به سوی شمشیر ها و نیزه ها می روی .
    آنها که برای تو نامه نوشتند و به دنبال تو فرستادند ،اگر با تو بودند هزینه جنگ تو را تامین میکردند و همه چیز را برایت مهیا میکردند ،آنگاه به سوی آنها می رفتی.
    امام حسین ع فرمودند: ای بنده خدا! این امر بر من مخفی نیست ،اما هر آنچه خدا بخواهد، به خدا سوگند آنها مرا دعوت نکرده اند مگر اینکه می
    خواهند خون مرا بریزند.
    بخش اول فرمایش امام بیانگر تکلیف واقعی ایشان و بخش دوم آن در بیان مقام اضطرار است و اینکه مراجعت یا فرار فایده ای ندارد.
    و همچنین اگر هم امام با آنها بیعت می کرد باز هم ایشان را می کشتند چرا که ابن زیاد لعنت اله علیه گفته بود: حسین تابع حکم من و یزید است یعنی
    خود را باید در اختیار ما قرار دهد یا او را می کشیم یا رهایش می سازیم.
    شمر نیز گفته بود : او باید بیعت کند بعد ببینیم که رای ما درباره او چه خواهد بود.
    و این فرمایش امام در روز عاشوراست که فرمود: به خدا سوگند در برابر شما مانند بردگان اقرار و اعتراف نمی کنم و دست ذلت و خواری به شما
    نمیدهم .
    و اینجایت که حسین فرزند  علی و فاطمه ندا سر داد که :
     هیهات من الذله
    و مولا حسین همه بود و نبود و هست و نیست را از الله می دانست.
    و حسین غریب اینچنین مولایی ست و حرف بسیار است که در دل می ماند و دل را به جنون می کشاند.
    و مردمان می پرسند که چرا هر روزت را با آوای نوحه و مداحی همراه میکنی ...و در جواب انکه آیا دیوانه ای چه می توان گفت؟ جز حقیقت که ....
    نور خدا آنچنان جذبه دارد و روح را به سمت خود  می کشاند  که اگر دیوانه نباشم عاقل نیستم.
    کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
    اگرم هر روزم عاشورا باشد و هر زمین همچون کربلا است پس بگرد به دنبال حسین زمان و  با چشمانی باز یزیدیان را پیدا کن و کوفیان را نیز و بعد بنگر که در کدامین سمتی با حسین ع یا با یزید ؟
    رفتارت را حسینی کن آنچنان که اگر او حضور فیزیکی در زمان ما داشت از دیدن همچون تویی لبخند رضایت بر لبان مبارکش می نشست.
    علیک منی السلام یا حسین ع
    یا حسین و یا حسین
    شادی روح شهدا صلوات
    یا علی ع حیــــــدر مدد

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    غریبانه

    شنبه 86 آذر 10 ساعت 7:49 عصر

     بسم الله الرحمن الرحیم

    انا للله و انا الیه راجعون

    دعای عرفه مناجات حسین با خداوند است خدایی که حسین ع را انتخاب نمود و نور حسین از نور خداست.
    الحمدلله الذی  لیس لقضایه دافع
    و هو السمیع البصیر اللطیف الخبیر
    اللهم اجعل غنای فی نفسی و الیقین فی قلبی و الاخلاص فی عملی و النور فی بصری و البصیره فی دینی

    اللهم لک الحمد کما خلقتنی و فجعلتنی سمیعا بصیرا
    یا رب بنور وجهک الذی اشرقت له الارض و السموات و کشفت به الظلمات
    انت الذی مننت(تویی که منت نهادی)
    انت الذی انعمت (تویی که نعمت دادی)
    انت الذی احسنت(تویی که احسانم کردی)
    انت الذی اجملت(تویی که نیکرفتاریم نمودی)
    انت الذی افضلت (تویی که فضیلتم دادی)
    انت الذی اکملت(تویی که کاملم کردی)
    انت الذی رزقت(تویی که روزیم دادی)
    انت الذی وفقت(تویی که توفیقم عطا کردی)
    انت الذی اعطیت(تویی که به من عطا فرمودی)
    انت الذی اغنیت(تویی که توانگرم کردی)
    انت الذی اقنیت (تویی که نگهم داشتی)
    انت الذی اویت(تویی که ماوایم دادی)

    یا فاطمه زهرا س

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

    هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

    برای سیده ما که تازگی هارفتنی شد  ..... یک فاتحه بخونید ....اگه سخته یک صلوات...

    یا علی ع حیـــــــــدر مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    دفاع مقدس ادامه دارد....

    پنج شنبه 86 مهر 5 ساعت 10:0 صبح

    بسم رب الشهدا

    مردان بی ادعا.............

    به روز خواهد شد...

    خاطره ای از همرزمان شهید حسین خرازی ،فرمانده تیپ امام حسین ع در زمان جنگ تحمیلی ....او که نحوه جنگیدنش همرزمان و آیندگان را در شگفت آورد.

     برای شنیدن این خاطره اینجا کلیک کنید.

    یا علی ع حیـــــــدر مددی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    گردان الزهــــــرا (س)

    سه شنبه 86 مرداد 23 ساعت 2:0 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

    بعثت با برکت آقا محمد ابن عبدلله، رسول خدا صلی الله علیه واله ،مهربانترین مولا بر مسلمانان به طور خاص و بر عموم جهانیان  تبریک و تهنیت باد.

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

    گردان الزهــــــرا (س)

    رزمایش خواهران ناحیه غرب تهران

    بسیج ناحیه غرب تهران پنجشنبه و جمعه 4-5 مرداد رزمایشی را با حضور خواهران بسیجی برگزار کرد.

    حضور 2000 نفری خواهران در این رزمایش قابل توجه بود.

    ظهر پنجشنبه تا حدودا ساعت 7 به برگزاری آموزش های مختلف از کمک های اولیه تا غیره و ذلک که بنده فقط سر کلاس اول حاضر بودم بقیه رو با دوستان جیم شدیم واسه همین غیره ذلکش رو نمیدونم!!!!

    کلاس ها مکانشون عالی بود زیر ظل آفتاب با زاویه 90 درجه عمود تو فرق سر ...

    جای جیم شدن داشت...البته کسی نفهمید ما رفتیم تو چادر و برنگشتیم

    بعد از خوندن نماز مغرب و عشا به جماعت توی حسینیه رفتیم برای دعیا کمیل چون مداح گفت:اینجا گرمه بریم بیرون اگه همه موافقند

    دعای کمیل زیر آسمون خونده شد عجب صفایی داشت.

    سر اذان صبح پا شدیم نماز رو به جماعت خوندیم و بعد دعای عهد و زیارت عاشورا تو محوطه پخش شده بود...

    به یاد رزمنده ها و جبهه

    همینجا نشسته بودیم و خواستیم صبحانه بخوریم که زیارت عاشورا که پخش شد راه گلومون بند اومد و بساط رو از روی چفیه جمع کردیم.

     اینجاااا

    بعد فرمانده گردان اومدو آماده باش داد برای حرکت ،ستون 2 شدیم

    یه ذره رفتیم جلو دیدیم به چه خبره همه حوزه ها گردانشون قاطی داشتی میشد و گردان الزهرای اصلی داشت شکل میگرفت که ستون 1 شدیم....

    گردان هر حوزه ای ستون ایستاده بودیم منتظر اینکه رمز رزمایش از بیسیمها شنیده بشه

    خسته شدیم که فرمانده به شوخی گفت الان میگم امبولانس بیاد جنازه هاون رو ببره!!! و گفت که توی عملیات ها گاهی 3-3 روز منتظر شروع عملیات رزمنده ها میموندن آخر سر هم به هر دلیلی عملیات کنسل میشد و همه مجبور بودن برگردند.

    خلاصه رمز عملیات گفته شد و رزمایش با رمز یا رسول الله (ص) شروع شد.

    فقط یکی از آقایون بود که به همراه یک سرباز توی فضای در نظر گرفته شده برای برگزاری رزمایش حضور داشتند و برای هماهنگی ها توجیه شده بودند و بقیه همه خانم بودند .

    بقیه اش رو هم از روی عکس ها برداشت آزاد...

    صدای رگبار و مسلسل و توپ و بعدش هم مارو از روی آتیش این توپخانه گفتن بدویید پوتین هم نداشتیم!!!

    ولی دوییدیم دیگه وسط عملیات نمیشه لوس بازی دراورد که

    گردان ما افتاده بود توی شیار فکر کنم مسیرمون از همه بدتر بود

    به دور از مزاح:

    جهاد واجب کفایی  و بر زن و مرد واجب است.

    بچه ها از اعضای فعال پایگاه ها بودند ، و هر گروه دوره های مختلف  رزمی دیده بودند.

    و...

    به امید روزی که پرچم سربازان سید خراسانی به دستان مبارک آقا اباصالح عج سپرده شود. 

     

    زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها:

    نکن گریه که زینب هم نگرید ...هنوز ای جان برای گریه  زود است

    دو یاس زینب از بس غصه خورده ...شکایت بر خدای خویش برده

    اگر رفتند یاران من که هستم ...ز غربت دم مزن خواهر نمرده

    به سینه زانوان غم گرفتی ...عزیز من چرا ماتم گرفتی

    سپاه زینبت سرباز دارد

    مرا در عشق دست کم گرفتی

    السلام علیک یا اباعبدلله الحسین

    ادامه در پست های بعدی

     یا علی ع حیــــــــدر مددی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    غیر شیعه بخونن....اولین مسلمان،عشق خدا

    شنبه 86 مرداد 6 ساعت 1:37 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده ،فاطمه الزهراء

    میلاد مولود کعبه ،حضرت علی علیه السلام مبارک باد.

    علی بود که در کعبه متولد شد،

    و علی است که اکنون بردن نام او نزد کعبه در مسجد الحرام غدقن است.

    عشق علی  را دل بشر نهاده اند،اما بعضی روی آن را به ناروا می پوشانند و واااای بر آنها در روزی که پرده ها را بر می دارند و حقانیت مولا علی علیه السلام را بر همگان بی پرده نشان می دهند.

     واااای در آن روز  بر آن جماعت ،وااای 

    سلا بر علی ع باد هنگامی که متولد شد،

     آن  زمان  که شهید شد

    و روزی که همگان محشور می گردند.

     امام علی ع

    مناظره من و یک سنی مقابل کعبه ،در مسجد الحرام

    بعد از نماز مغرب مسوولایی که دور مسجد الحرام می چرخند اومدن و گفتن که حاجیه رو ،رو....

    یعنی برو، خلاصه بلندمون کردن از جلوی کعبه و صحن حیاط مسجد الحرام

    پاشدم رفتم  از پله ها بالا نشستم رو پله ها

    اومد یکی دیگه شون دادو بیداد کرد از اونجا هم بلندمون کرد

    پاشدم رفتم بعد از پله ها اون بالا نشستم که دیدم خانومهای زائر و حاجیه از کشورهای دیگه باز با لهجه عربی میگن که یعنی پاشو فکر کنم منم مثل اینکه جای دوستشون بود من نشسته بودم

    گفتم ای بابا ،پاشدم رفتم اونطرف تر خیلی هم شلوغ بود ،تو ماه شعبان بودیم پر از زائر بود مکه

    خلاصه رفتم و نشتم کنار یک خانومه که داشت قرآن میخوند که ایرانی بود از چادرش و حجابش فهمیدم

    تا نشستم نگاهم کرد ،با خودم گفتم باز باید پاشم دوباره ،بهش با لبخند گفتم جای کسیه؟(خندم از این گرفته بود که هی بلندم میکنن همه)

    گفت نه ،نشستم رفتم تو فکر اونم با صدای نیمه بلند به قرآن خوندنش ادامه میداد.

    همش به این فکر میکردم که کاش آقا  اباصالح مهدی عج میومد

    اگه آقا میومد اینجوری اونجوری

    تو رؤیا بودم واقعا

    یه دفعه وسط قرآن خوندن خانومه رومو کردم بهش و گفتم :

    ای کاش آقا میومد ،اگه آقا بیاد تمام این ساختمون های اطراف کعبه رو که از کعبه بلند ترن رو همه رو خراب میکنه

    این مسجدشونم که عین کلیسا هست رو هم خراب میکنه

    هی با هیجان و اشتیاق میگفتم انگار که اون روزها رو میدیدم

    یه دفعه به خودم اومدم دیدیم داره یه جوری با تعجب منو نگاه میکنه

    گفتم ایرانی هستید دیگه ؟گفت بله ساکت شدم رفتم تو فکر،یه دفعه بهش گفتم مرجع تقلیدتون کیه ؟دیدم یه جوری نگاه میکنه...باز مکث کردم و بهش گفتم شیعه هستین؟

    یه کم نگاه کرد و گفت :نه!!!!

    یه حالتی شدم ،خنده ام گرفته بود ....یه کم صدامو نرم کردم و لحنمو آروم کردم

    گفتم :ا؟جدا؟!!! از کدوم شهر ایرانید؟

    گفت : مشهد

    گفتم :سنی هستید یعنی امام علی ع رو قبول ندارید؟

    گفت :چرا ولی نه مثل شما ،ما به عنوان خلیفه چهارم قبولش داریم نه امام

    گفتم :امامهای دیگه رو چی ؟قبول دارید؟

    گفت :تا امام کاظم  رو (اگه درست یادم باشه)

    گفتم :خوب چه فرقی داره امام رضا هم پسرشون هستند  ،گفت نمیدونم

    گفتم زیارت امام رضا ع رفتید تا حالا؟
    گفت بله یه حال خیلی خوبی هم دارم وقتی میرم

    گفتم خوب پس چرا ایشون رو قبول نداری و تا امام هفتم رو فقط قبول داری دلیلش چیه؟ به فکر فرو رفت براش انگار تازه سوال شده بود..

    بهش گفتم مثلا شما به حضرت زهرا س به عنوان معصوم اعتقاد دارید؟

     گفت نه معصوم کسی نیست ،به عنوان دختر پیغمبر براشون احترام قایلیم

    گفتم به نظر شما حضرت زهرا س چطوری شهید شدند؟
    گفت شهید نشدند مریض شدند فوت کردند ...گفتم :چرا قبرشون مخفیه؟گفت خودشون خواستند...

    گفتم خوب تا حالا فکر نکردی چرا خواستند قبرشون مخفی باشه؟

    گیج شده بود و رفته بود توی فکر

    بعد گفت که نمیدونم ...گفتم به خاطر ظلمی بود که بهشون شده بود میخواستند جهانیان بفهمند که به دختر پیغمبر خدا ص چه ظلمی روا داشتند و حقشون رو ازشون گرفتند و حرمتشون رو شکستند.

     مگه مطالعه نداری؟گفت نه من فقط نمازم رو میخونم و قرآن میخونم

    گفتم خوب این خیلی بده ... یعنی جواب سوالهایی که برات پیش میاد رو مهم نیست که بدونی؟

    ...ما بچه شیعه ها به جز اصول دینمون که اون 5 تا رو پذیرفتیم که مسلمانیم (توحید ،عدل ،نبوت ،امامت ،معاد)

    بقیه رو با مطالعه و مباحثه و....قبول میکنیم که قشنگ مستدل برامون جا افتاده باشه ...چرا شما از علماتون این سوال ها رو نمیپرسید که براتون روشن بشه؟
    گفت : به ما کتاب نمیدن و میگن نباید بخونید اینها فقط مخصوص علماست ما فقط نماز و قران باید بخونیم و هر چی اونها میگن باید گوش کنیم.

    گفتم اخه چرا این که خیلی بده و اصلا قابل قبول نیست شما چند سالتونه؟ گفت 26 سالمه و متاهل هستم و حسابی رفته بود تو فکر

    بحث دیگه ای هم شد که حالا به این موضوع مربوط نمیشه اما کلا چیزی که من دیدم اگه انشالله اقا مهدی اباصالح ظهور کنند خیلی از اینها شیعه آقا میشوند...

    و خلاصه اینکه بدون دلیل نباید با چشم بسته چیزی رو پذیرفت ...

     

    قال رسوالله صلی الله علیه:

    ذکر علــی عبـادتـــــــــ

    حواست باشه از روی جهل و نادانی جهنم و خشم خدا رو برای خودت نخری برو تحقیق کن ببین حق کجاست...

    بشین حرفها و حدیث های پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله رو در مورد امام علی ع بخون بعد تصمیم بگیر و ببین حق کجاست. 

    روایات خود علمای سنی در مورد واقعه غدیر خم و آخرین حج پیامبر (ص) به این قضیه که حق با چه کسی است خیلی کمکت میکنه...

    علی مع الحق و الحق مع علی

    یا علی ع حیــــــــــــدر مدد

    عشق و زندگی و وجودم به خاطر عشق به مولا علی ع است...

    علی علی علی، حیدر مدد (سلام الله علیه)



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    (5)خاطرات عمره دانشجویی-دخترونش

    دوشنبه 86 تیر 4 ساعت 12:51 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده ، فاطمه الزهراء

    (5)خاطرات عمره دانشجویی-دخترونش (از ابتدا)

    تمامی این نوشته ها را از روی دفتر خاطراتم بر صفحات وبلاگ منتقل کرده ام.

    این خاطرات مربوط به تیرو مرداد 1382 می باشد.زمانی که ترم چهارم دانشجویی را به پایان رسانده بودم.

    نه اینکه در این خاطرات هر مطلبی که نوشته شده است  باعث شود که فکر کنید که مثلا چقدر طرف عبادت کرده، نه، اصلا اینطور نیست، بلکه هر کسی که به سفرهای  معنوی مخصوصا حج و زیارت مدینه منوره میرود اصل هدف عبادت خداست ،بنابراین این مطالبی که نوشته میشود اگر یک مقداری عبادی هست به همین دلیل هست وگرنه حج و زیارت و عباداتی که باید باشد همراه با معرفت  کجا و عبادات امسال من کجا .... 

    دوشنبه 31/4/1382

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    امروز صبح رفتیم  حرم .بعد با مهناز رفتیم بازار چادر عربی و دشداشه گرفتم و بعد نماز توی حرم و ناهار .الان هم می خوام برم جلسه و فردا عصر هم داریم میریم مکه انشالله.

    بعد از جلسه رفتم نمازعشاء .یعنی اول رفتم یعنی اول رفتم از مغازه زیر هتل 2تا چادر که مامان سفارش کرده بودن خریدم ،بعد نماز عشاء مسجد النبی بعد هم بقیع و وداع .

     با مریم و لیلا قرار گذاشته بودیم بالای پله ها ساعت 20:40 .من کتاب دعای لیلا رو گرفتم مال خودم هتل بود و رفتم واسه خودم رو به قبله کنار پنجره های بقیع وایستادم و بعد از سلام دادن شروع کردم به خوندن دعای توسل .

    بعد چند دقیقه ای فقط همینطور به قبر امامها نگاه میکردم و فکر می کردم

     

    عجب غربتی

     عجب سکوتی

      عجب شبهایی داره بقیع

     عجب آسمونی داره بقیع 

     عجب آسمون بی ستاره و  تیره و غبار آلودی داره بقیع

     

     با وجود هوای لطیف و سبک مدینه بغض آنچنان گلویم را می فشرد که انگار در آلوده ترین منطقه تهران هستم .

    بعد از مدتی دعا و ....یک خانمی اومد ایستاد کنارم و واکمنش رو روشن کرد در مورد بقیع می خوند یک مداحی همراه با فلوت .

    عجیب زیبا بود و دل را آتش می زد.

    ...........

    وقتش بود .وقت رفتن. وداع کوتاهی کردم و رفتم .

    رفتم اونطرف تر و دیدم یک سری خانم چسبیدند به پنجره های بقیع و دارن دعای توسل می خونند.منم از خدا خواسته صدام رو بلند کردم و باهاشون خوندم ....آخه اونجا نمیگذارند جیک کسی در بیاد.

     

    تمام که شد اذان نماز عشاء آخراش بود که داشت می گفت ، شرطه ها هم اومده بودند و می گفتند خلاص یعنی برید وقت تمامه .رفتم سر قرار یه کم دیگه سر پله وایستادم و به بقیع نگاه کردیم و بعد هم آمدیم پایین .آمدیم هتل شام و ساکمون رو هم جمع کردیم و الان دارم می نویسم ....

    لیلا هم داره مقنعه احرامش رو درست میکنه من ظهر درستش کردم یعنی بالاش رو دوختم.

     

    خدایا حجم رو قبول کن و کمکم کن درست انجامش بدم ،خودت گفتی : ادعونی استجب لکم  

    منم تا تونستم و هر جور بلد بودم و خودت بهم یاد دادی خوندمت .خدایا بازم شکرت که زیارت همچین جایی رو نصیبم کردی.

     

    یــا علی ع  حیـــــــــــــــــــــــدر مـدد

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    نوشته ای به مدد شهدا

    سه شنبه 86 فروردین 28 ساعت 6:59 عصر
     
    بسم الله الرحمن الرحیم
    جماعت یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن ...برید از اونا بپرسید که شنیده ها رو دیدن
    من یک صاحب بلاگم.
    به سفری آمدم که توی صاحب پلاک ، مرا دعوت نمودی.
    توی صاحب پلاکی که سالهای سال، در بیابان شلمچه، تن خونینت را ، نسیم سبک و آرام بخش کربلایی نوازش می کرد.
    نسیمی که از طرف حرم ارباب و مولا حسین (ع) ،راهی قریب به 2 ساعت را می پیمود و متبرک و آرام به روح پاکت می رسید ،احترام می کرد و سلام ارباب بی کفنمان را بر تو ابلاغ می نمود.
    من صاحب بلاگم که از فاصله ای دور ،در میان هیاهوی زندگی شلوغ و پر سرو صدا و دلگیر روز مره ام، فریاد سلام بر حسین را نمی دانستم به کدامین نسیم بسپارم تا به مولایم حسین (ع) برساند.
    تو صاحب پلاکی
    که با خون خود غسل نمودی و در مقابل دیده های ارباب حسین (ع) جانت را تقدیم نمودی و من که صاحب بلاگم نفس نفس ، فریاد می زنم (ای کاش بودم کربلا ،همراهت ای خون خدا ، می شد سرم از تن جدا ، می رفت به روی نیزه ها) اما میدانی مانند تو ندارم تا در دم، به خودم اثبات کنم فریادم ندایی است، یا از سر ایمان قلبی و عشق وجودی برمی خیزد و کربلاییم خواهد کرد.
    ای صاحب پلاک ،ای همرزم پدر و ای سرباز حسین (ع) ،
    من نیز همچون تو در عاشورایی به سر می برم اما ، فرق من با تو این است که تو دشمن را به چشم خود دیده ای ،شجاع بودی و سرمایه ی وجودیت، ایمان حقیقی و شهامتت را به خود و امامت ثابت کردی.
    اما من در عاشورایی به سرمی برم که در جبهه های مختلف باید به دفاع و حمله بپردازم و حال آنکه مانند تو سنگری نیز ندارم.
    و سنگر من و تو نگاه پر مهر مولا حسین (ع) است.
    و سنگر من و تو ،بودن زیر پرچم فریاد با صلابت یا علی فاطمه زهرا (س) است.
    از همرزمانت نمی توان پرسید.
    زمانی که از پدر درباره ی حسین علم الهدی و هویزه پرسیدم ،به گوشه ای خیره شد و به فکر فرو رفت.من نیز به همان نقطه خیره شدم....پدر را صدا زدم .گفتم :هویزه؟با نگاه و صدایی پر از غم گفت: پس از شهادت علم الهدی ما نیز در همان نقطه جنگیده ایم و دوباره سکوت کرد.
    فهمیدم با سوالم یادآور خاطراتی شده ام که یاد یاران و یاد روزگاران را برای پدر زنده کرده است ،اگر چه او با همان لحظات زندگی میکند... و خدا می داند تحمل دیدن چهره غمگین پدر را نداشتم، سکوت کردم و چیزی بیشتر نپرسیدم.
    اکنون تو آرام در کربلای شلمچه آرمیده ای و من با روحی نا آرام در سرزمین شلمچه ، آرامش را می جویم.
    آمده ام تا از تو بپرسم برای چه مرا به این مهمانی دعوت نمودی.رسالتم را به من بازگو.شنیده ام که در جنگ تن به تن با دشمنان خدا در خون خود غلتیده ای .آمده ام تا قتلگاهت را ببینم .آمده ام تا اززبان خودت بشنوم که با چه عشقی و با چه ایمانی در راه حق گام برداشتی و چگونه خدا را ملاقات نمودی.
    بلاگم را سنگر کردم تا پلاکت را به دیوارش بیندازم و فضای وجودم را با بوی جبهه حق و شهادت متبرک کنم.
    نسیم شلمچه را بگو تا بر خود زحمتی دهد و به احترام خون شما شهیدان، در طول سال روح ما را نیز نوازشی کربلایی نماید تا در مسیر حق و حقیقت بمانیم و گام برداریم.
    و تو گفتی که ما کاری حسینی کرده ایم و از من خواستی که زینبی باشم .
    بلاگم را فدای پلاکت خواهم کرد.
    آری زمانه شرک و کفر و نفاق مرا به اسارت گرفته است.
    و حسینیان به دیدار اربابشان حسین رفته اند، ما مانده ایم و لشکرهای مجهز کفر.
    ما مانده ایم و یک دنیا نامردمی و بی غیرتی.
    خلاصه بگویم ،ما مانده ایم و نامحرمان.
    دستمان خالی است و سلاحی جز ایمان نداریم.
    یاد حسینیان در خاطرمان است ، برای زنده نگاه داشتن قیامشان خطبه ها می خوانیم و به امید رسیدن به آنان زندگی و مبارزه می کنیم.
    ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون.
    و تو زنده ای ، حضورت را در لحظه لحظه های زندگیم حس میکنم.
    با تو میثاق می بندم که تا آخرین حد توانم در راه آرمانهایت گام بردارم و واهمه ای از دشمنان خدا و اسلام نداشته باشم.رهایم مکن و در این راه تنهایم مگذار .
    نگاهت را بدرقه راهم کن و بدان که این قافله نیز ، عزم کرب و بلا دارد.
    یا حسین (ع)


     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    هر که دل آرام بود ...

    یکشنبه 86 فروردین 5 ساعت 11:25 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    هـر کـه دل آرام بـود

    یـا کـه دلـش رام بود

     مـی رهـد از دسـت غــــم

    ســــیره ایام بود

     من که دلم رام نیسـت

     روزی ام آرام نیست

     بـاز نشـــســتم زپا

     بـس کـه بـه ره دام بـود

     سهم کسی همچو من

     وصل تو دلدار نیست

     چون تو کــسی ماهـرو

    در پی خوشنام بود

     گــــر پـی آرامــشی

     روز تــو بـایـد ســـپید

     روز ســــــــیه را کـــجا

     راحتی شـــام بود

     در شــب ظـلـمـانی و

     سـردی فـصل خزان

     آنـکه بـود بـرف بیــش

     بیشـــترش بام بود

     زنـدگی اش شــــهد بـار

     عـاقـبتـــش خوبتر

     هـر کـه دل آرام بـود

     یـا کـه دلـش رام بود

    ادامه دارد...

    یا علی ع مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]