در آرزوی شهادت : دلارام - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

علی(ع)، برترین امام و پیشوای جهان

چهارشنبه 87 آذر 27 ساعت 1:41 عصر

بسم رب الشهداء و الصدیقین

سلام خدا بر مولای مظلوم و صبورمان علی بن ابیطالب

سلام خدا بر غریب مدینه از زمان تولد تا ابد

سلام خدا بر شایسته و بر حق جانشین محمد بن عبدالله خاتم النبیین

سلام خدا بر همبازی یتیمان مدینه و کوفه

سلام خدا بر یاری کننده ناتوانان و ضعیفان

سلام خدا بر یگانه پهلوان بی نظیر تاریخ علی، علی و مولایم علی 

بزرگ عید غدیر بر شما، شیعیان علی (ع) مبارک باد.

با دعای فرج بقیة الله، مهدی اباصالح

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی، امیر المومنین

 

اینم نقاشی یه دختر خانم کوچولو، که از من خواسته براش بگذارم تو وبلاگ

 

یا علی ع
عیدتون مبارک

یا علی، حیـــــدر (ع) مددی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    آرزو بر جوانان عیب نیست.

    دوشنبه 87 آذر 25 ساعت 9:8 عصر

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‏که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‏که دعا کنید من شهید بشوم.

    گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‏تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‏ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‏هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‏شاءاللَّه خبر من را هم به‏تان بدهند!

    فاصله‏ى بین مرگ و زندگى، فاصله‏ى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‏کنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضى‏ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مى‏کنند، که احمد کاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.

    ما باید سعى‏مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‏ى دیگر، اصلاً نمى‏دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم ان‏شاءاللَّه مایه‏ى روسفیدى ما باشد.

    ان‏شاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.
    بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشییع پیکرهاى فرماندهان سپاه  21/10/1384
     
     
    اللهم الرقنی توفیق الشهادة فی سبیلک و بین یدی ولیک
    آروز بر جوانان عیب نیست!
    یا علی ع مددی


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    غربت انسان

    شنبه 87 آذر 23 ساعت 7:58 عصر

     

    به نام آرام دل ها

    هر حکایت دارد آغازی و انجامی،

    جز حدیث رنج انسان ،

     غربت انسان آه ،

    گویی هرگز این غمگین حکایت را هر چه باشد، نهایت نیست.

    مهدی اخوان ثالث



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    سفیر عشق

    یکشنبه 87 آذر 17 ساعت 10:15 عصر

     

     

    بسم رب الشهدا

    نهم ذی حجه، سالروز شهادت حضرت مسلم ابن عقیل ، سفیر باوفای اباعبداله الحسین (ع) تسلیت باد.

    (از زبان جناب مسلم)

    یه آسمان ماه تمامم تویی............................یوسف فاطمه امام تویی

    کشیده عشق تو به پای دارم........................ولی به پای دار غم ندارم

    رسیده بر مشام من بوی تو...........................طناب دارم شده گیسوی تو

    من که سراپا همه عشق و دردم ..................کرده غم عشق تو کوچه گردم

    به کوفه تفسیر وفا می کنم........................تو را به هر کوچه دعا می کنم

    بخت من دلشده رفته به خواب....................دست مرا گرفته دست طناب

    ندیده کس به زیر این آسمان ...........................که سر به دیوار زند میهمان

    به عشق تو تا به سحر نخفتم......................به زیر لب به اهل کوفه گفتم

    اول من آخر من حسین است......................................عاشقمو دلبر من حسین است

    به خون خود نام تو را نوشتم................................ای گل فاطمه تویی بهشتم

    السلام علیک یا اباعبدالله الحسین یا سیدی و مولای

    یا حسیـــــــن

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    در آروزی شهادت

    چهارشنبه 87 آذر 13 ساعت 12:12 عصر

    بسم رب الشهداء

    صلی الله علیک یا سید الشهداء ، یا اباعبدلله الحسین


    ما وارث انبیا هستیم  و آیات الهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد.

    ما از مرگ نمی ترسیم که مرگ ما شهادت است و شهادت حیات عند الرب.
    عقلهای محجوب و آیینه های  قیراندود حیات بشری چگونه خواهند توانست که معنای حیات عند الرب را دریابند.
    حیات عند الرب نقطه پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نیمتوان یافت.
    ای وجدان های نیم خفته چشم بیداری بگشایید و ای بیداران گوش فرا دهید ماییم که بار تاریخ را بر دوش  گرفته ایم تا جهان را به سر نوشت محبوب خویش برسانیم .
    خون سرخ ما فلقی است  که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است.
    یا فالق الاصباح ما را در راهی که اینچنین عاشقانه در پیش گرفته ایم یاری فرما.

    اگر آفاق وسیع دلهای ما از آفتاب بی غروب توکل نور و گرما نمی گرفت بدون تردید هیچ یک از ما پای در راهی اینچنین نمی  نهاد .
    ما را اجبار و اکراه بدینجا نکشانده است که دشواری ها راه بر ما ببندند.
    راه حق  مهفوف در بلایا و دشواری هاست و اگر نه اینچنین بود کربلا را کربلا نام نمی نهادند.
    آنکه با پای اختیار قدم در طریق کربلا نهاده است می داند که اسرار جز بر سرهای بریده فاش نخواهد شد.
    آنکه با پای اختیار قدم در طریق  کربلا نهاده است می داند که خون حرم سر سید الشهداست و این نه رازی است که بر اغیار فاش شود.
    اللهم الرزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک و بین یدی ولیک
    شادی روح سید شهیدان اهل قلم،  شهید سید مرتضی آوینی صلوات

    یا حق، یا علی (ع) مددی

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    بسیج از دید رهبری فرزانه

    چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 9:8 عصر

    بسم رب الشهداء و الصدیقین
    السلام علیک یا مولانا یا اباصالح المهدی عج

    هفته بسیج گرامی باد...

    و پاینده باشند بسیجیانی که مقتدایشان علی (ع) است

    همانها  که بسیجی وار در تمامی صحنه های زندگی ، عبادت حق تعالی می کنند.


    بسیج از دیدگاه مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای


    بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند.
    بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.

    انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه
    است، تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد.
    یعنی همیشه،
    چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی
    بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.

    بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها.

    بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ...
    مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند.

    بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.


    محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونی بسیج هستند.
     
    بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر
    دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.

     هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است.


     فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر نشدن، است.

     من به بسیجیان عزیز فعّال این کشور علوی و فاطمی، عرض می کنم؛ امیرالمؤمنین علیه الصّلاه والسلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، علی ابن ابیطالب علیه السلام است.

     

    یا علی (ع) حیــــــــدر ، مددی





  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    لحظه میثاق

    دوشنبه 87 آبان 27 ساعت 11:46 عصر

     

    بسم رب الشهداء و الصدیقین
    السلام علیک یا مولانا یا مهدی اباصالح (عج)

    من کجا و تو کجا که شنیدم قطره های خونت با همین خاک های شلمچه یا طلاییه ،یا شاید با آب های اروند همراه شد تا من را که بعد از سال ها به زیارت تو کشانده ، هشدار دهد و کسی از درونم فریاد بزند که:

    های! می دانی فاصله خونی که در رگ توست با آن قطره های خون در چیست؟

    من کجا و تو کجا که شنیدم چقدر راحت چشمت را به زرق و برق چراغ های شهر بستی! چراغ های چشمک زنی که مردمش را از نگاه به آسمان باز می داشت و تو اما دنبال ستاره ها بودی و همین شد که خودت هم یکی از ستاره های آسمان شدی.

    من کجا و تو کجا که شاید در یک لحظه ملکوتی ، به قشنگی تمامی عمر آدم ها، کوله بار گناهانت را زمین گذاشتی و قنوت گرفتی ، سجده کردی، سجده شکر یا توبه نمی دانم،

    هر چه بود در یک لحظه عهدی بستی و تمام شد و همه چیز از همین یک لحظه شروع می شود، لحظه هایی که شاید یک چشم بر هم زدن بیشتر طول نکشند ، اما چشمه ای در قلب آدم ها می جوشانند که سعادت عمری را
    رقم می زند،

    لحظه ای که میثاق می بندی همان باشی که او می خواهد.

    وقتی بر خاکی که روی آن افتاده بودی قدم می زدم، با تو پیمان بستم کوله بار گناهانم را همانجا روی زمین بگذارم و همان میثاقی را ببندم که تو با خدا بستی .

    هنوز کلام پیر جماران را از یاد نبرده ام که گفت جنگ تمام نشده است ، جنگ ما جنگ حق و باطل است و تا پایان تاریخ ادامه خواهد داشت و من هر روز در کشاکش زندگی معنای این کلامش را در می یابم، در جنگی که هنوز تمام نشده است با مسوولیتی شاید هزاران بار سنگینتر.

    گاهی که بار سنگین این مسوولیت را بر دوشم احساس می کنم دلم برای آسمان تنگ می شود.

    و تو می دانی که در این زرق و برق شهرها پیمودن راه آسمان چقدر سخت است.

    همراهیم کن

    ...تا شاید من هم به آسمانی ها بپیوندم.
    ...تا شاید من هم یکی از آنهایی باشم که امام عصر (عج) ، برای خودش انتخاب می کند.
    ...تا شاید من هم مثل تو پرواز کنم.

    اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک و بین یدی ولیک

    یادداشتی برگرفته از امتداد

    یا حق ، یا علی (ع) مددی
     



  • کلمات کلیدی : میثاق
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    شهیدی از نسل سوم

    جمعه 87 آبان 10 ساعت 8:1 صبح

     

    بسم رب الشهداء والصدیقین 

    دیروز توی روضه حضرت زهرا (س) وقتی بی اختیار شدم.دست خودم که نبود.جیغ کشیدم .همه پریشان زده مرا نگاه کردند.نمی دانم چرا سینه ام داغ شد پهلویم تیر کشید.

    با خودم گفتم اگر ادعای شیعه حضرت زهرا (س) را دارم.باید از سینه یا پهلو شهید شوم.

    اگر یکی از این دو نشانه را نداشتم بدانید شهید نیستم.یک مرده مثل همه مرده های دیگر .فقط ادای شیعه ها را در می آوردم همین..

     بسیجی شهید محمد عبدی
    متولد 27 اردیبهشت ماه سال  1355

    شهادت صبح روز جمعه 16بهمن 1377 در مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر

                                         می رویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم...

    (وقتی بدنشو میخواستن از سیستان بیارن رفقا میومدن بهم میگفتن محمد گفته اگر اینطور شهید نشده بودم بدونید شهید نشدم! شما نظرتون چیه؟

    من از همه جا بی خبر گفتم دیگه این مطلبو جای دیگه نگید.خوب نیست.محمد قطعا شهید شده....

    وقتی بدنشو آوردن دیدم تنها یه تیر به سینه اش نشسته ومثل مادر سادات(س) سینه اش کبود شده........

    تازه فهمیدم که یه عمر با هاش بودم ونشناختمش........)
    استاد شهید

    وقتی کویر از همهمه افتاد ومنطقه آرام گرفت.از گوشه وکنار همه جمع شدند وبر بالین بی جان محمد آمدند.اوروی زمین دراز کشیده بود وسینه بر خاک داده بود. بالاتر از دست های او روی تپه خط سرخی ترسیم شده بود وزیر بدنش دلمه بسته بود.چقدر راحت وآرام بود.داغ هیچ گونه دردی را به چهره نداشت

    اما چرا

    روی سینه اش زخم بود .جای یک تیر...

    آری تمام بیابان با تپش آخر قلب او هم داستان شده بود:
    یازهــــــرا (س)
    ......................................................

    سفارش شهید محمد عبدی به بسیجیان

    بدانید که الگوی بسیج و بسیجیان امام خمینی(ره) است. بزرگ بسیجی عالم، خمینی(ره) است. به وصایایش گوش فرا دهید.سخنان ایشان را بر دیوار ها نقش کنید. در مدارس، در مساجد، در ادارات و کارخانه ها بنویسید و بگویید که اگر...از بسیج و بسیجیان غافل شوندبه آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. این بیان امام راحل بود به همه ما. پس بدانیم که اگر عمل نکردیم باید منتظر عذاب الهی باشیم.

     .........................................................
    یا حق، یا علی(ع) مدد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    اینجانب نماینده امت حزب الله !!!

    یکشنبه 87 آبان 5 ساعت 2:52 عصر

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    السلام علیک یا سیدی و مولانا یا اباصالح المهدی (عج)

    گاهی وقتها فکر می کنم زمانی که اعلام جنگ علنی می شود دشمن در محلی دیگر جبهه می گیرد و فقط اگر راه خود را مشخص کرده باشی در یکی از دو جبهه قرار می گیری و آن زمان است که دشمن ، دشمن است و تو برای او دشمن!!

    اما زمانی که جنگی علنی در کار نیست و تو مجبوری صبورانه و البته غریبانه، ضربات مهلک دشمن رابر پیکره روح خود تحمل کنی ،چه بر سر تو خواهد آمد.

    در این میان عده ای که همیشه حزب بادند و آنقدر بینش ندارند که توقعی بتوان از آنان داشت ، اما امان و امان از نامرد و نا آزاده ای که دشمن خود را تنها و بی یار ببیند و او را  مجبور به سکوت ببیند.
    ضربه زدن به دشمن همیشه آلت قتاله و میدان جنگ و توپ و تانک نمی خواهد.
    کافی است قصد قبلی داشته باشی و دشمنت را شناسایی کنی.

    در اخبار می خوانیم که از دختران مسلمان ترک می گویند، از کشور همسایه مان ترکیه.
    می گویند که با حجاب اسلامی به ایشان اجازه ورود به دانشگاه نمی دهند .
    حال سوال من این است چرا کسی به کشور اسلامی خودمان ایران نمی پردازد؟؟؟؟؟؟

    در بسیاری از دانشگاه های کشور خودمان وضع به همین منوال است اگر چه هنوز جرات و جسارت آن را ندارند که از ورود دختران محجبه همان جلوی سر در دانشگاه جلوگیری به عمل آورند اما علنا اساتیدی که بر سر کار و مسند استادی در کلاس ها نشانده اند بدتر از این با دختران ما رفتار می کنند.
    خصوصا و بالاخص در دانشگاه های آزاد

    نه اینکه اساتید با هم متفاوت باشند نه ...بلکه در دانشگاه های دولتی شرایط طوری است که معمولا جرات جسارت و توهین ندارند اگر چه سال گذشته در دانشکده هنر دانشگاه تهران نیز شاهد هتک حرمت آن استاد فرطوط نالایق بودیم.

    آی خانم های محجبه دانشجو که هم در ظاهر و هم در رفتار خود رعایت عفت و حیا را میکنید ...
    آی آقایان دانشجو که حتی ذره ای اهل بگو بخند با دختران کلاس نیستید و رعایت تقوی می کنید...

    اینجانب یکی از کسانی هستم که به تناسب رشته ای که در آن مشغول به تحصیل می باشم ،به جای همگی شما توسط اساتید محترم دانشگاه ایران اسلامی ،حساب پس می دهم.
    در کلاس های درسی ما که معمولا متشکل از 10 نفر دانشجوست ، اساتید طاغوتی که به جرات می توانم بگویم 99% از آنها حتی اهل نماز خواندن هم نیستند ،دق دلی خود را از این امت حزب الله بر سر همان یک دانشجویی که فکر می کنند احتمالا به گروه مخالف تعلق دارد، خالی می کنند.

    شما دانشجوی مومن که مرتب به دفتر بسیج رفت آمد می کنی ، بدان که اساتیدی که بر سر کارند بیکار ننشسته اند و زهر تلخ ناراحتی  خود را از حضور امثال شما در دانشگاه بر سر هر کسی که بدانند از همین قماش است و بتوانند، خواهند ریخت.

    آری ، خواهرم ...برادرم...

    باور کنید جنگ تمام نشده که اگر شما ساکت نشسته اید، عده ای برای از بین بردن این انقلاب اسلامی در تکاپو و فعالیتند.
    باور کنید که وقتی تنها دختر محجبه کلاس تو باشی و استاد با جسارت کامل از چادر بد بگوید و هر نوع توهینی که قلب پر کینه اش را آرام می کند بر زبان آورد و بر زن های محجبه و خانواده های مذهبی با هر لحن و لفظ و لغتی که می پسندد و نمی پسندیم دروغ ها ببندد و توهین آمیز سخن بگوید ...

    باور کنید وقتی که می بینی همه شاگردان با استاد همراه شده و به تو و دینت و ایمانت می خندند و وقتی که می بینی یکی دو نفر که زشتی عمل  به اصطلاح استاد را فهمیده اند و به تو خیره شده اند تا عکس العملت را ببینند ....
    وقتی مردان کلاس را میبینی که غیرت و مردانگی در آنها مرده است...

    و قتی که مجبور به سکوتی.....
    وقتی که مجبور به سکوتی ....
    و سکوت ....
    و صبر و بردباری ...
    و البته سکوت هم دلایلی دارد و این را بدان که سکوت در همه جا جایز نیست...
    و سکوت دلایلی دارد و گاهی اوقات فریادی بلند تر از سکوت نیست...

    بگذار بگویم در صورتی که تنها نباشی و در صورتی که مجبور به سکوت نباشی و شرایط طوری ایجاب می کند که باید سکوت را شکست بدان که سکوت دیگر جایز نخواهد بود ...
    کلاس تمام شد ، نگاه های سنگین بچه ها را حس می کنم...
    آری ، اینجانب را نماینده امت حزب الله در دانشگاه پنداشتند و بغض و کینه شان را آشکارا ساختند ...
    و دیدن و تحمل چادر و حجاب من برایشان بسیار سنگین بود.
    و اینجا بود که فهمیدم
    سرخی خونش را به سیاهی چادرم به امانت سپرده است ...

    آنقدر سکوت بر گلویم فشار آورده بود که نمی توانستم حرفی بزنم و زنگ بعد نیز بهانه ای شد برای استاد بی نماز بعدی!  
    اولین دفعه نبود که بر ما چنین گذشت اگر چه بدترین توهین ها  را همین استاد امروزی بر زبان آورد.
    و دشمن بیکار ننشسته و از هر طریقی که بتواند اقدامات اساسی و کاری خود را برای براندازی این حکومت اسلامی انجام خواهدداد.

    نیاندیشید که جنگ تمام شده و دشمنی در کار نیست باور کنید که دشمن بیشترین همتش را به کار گرفته است برای گرفتن ایمان و اسلام از ما جوانان .
    آن زمان که اسلام خون می خواست عده ای رفتند و جان خود را نثار حضرت دوست کردند و اکنون بنگر که چه باید کرد تا اسلام بماند.
    من و تو که دیر یا زود مسافری هستیم به دیار ابد .
    و آن زمان که باید در مقابل خدای یکتا بایستیم چه با خود برده ایم؟

    چون شهدا بایستیم و اجازه ندهیم که زمان ما را با خود ببرد.
    ان الانسان لفی خسر.....الا الذین امنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر(سوره مبارکه عصر)
    همانا انسان در خسران است...مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و توصیه کردند به حق و به صبرو بردباری.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    شهادت عهدی است...

    یکشنبه 87 مهر 28 ساعت 4:51 عصر

    بسم رب الشهداء

    میان ما و شهادت عهدی است برای رفتن ؛ و تنها آنانکه برپیوندشان با او ماندند ، با شهــادت خواهند رفـت .

    زندگی سراسر آزمون است ، و شهــادت ، مهر قبولی ...

    تشنگی شرط شهـادت است و تشنه کامی ، زینت آن ...

    تاجان عاریتی رابازپس ندهی،جان حقیقی نتوانی ستاند.

    اگر کسی نسیم ساکن دیده است ، شهید عافیت طلب نیزخواهد دید ... سکون مرگ نسیم است .

    شهـــادت به آسمان رفتن نیست ، به خود آمدن است .

    خدایی که حی است شهید است ، و هرکه شهیداست حی ...

    به ما گفتند بمانید !  نگفتند در گل بمانید ...

    جز او از هر چه ترسیدی ، شهــادت را از تو خواهد ربود .

     (لن ترانی)برای گوش هایی است که هنوزآوای شهادت را نشنیده اند .

    پسر دید و رفت ،پدر چید و رفت ؟یکی به بهشت ،یکی از بهشت .  این است اعجاز شهادت .

    شهــــادت را مگر در و دیواری است که می گویند : باب شهادت را بستند . شهادت همـاره در شهـــــادت است .

     روئیت اگر ممکن است ، جز به شهــادت ممکن نیست .

    به اشک اگر وضو سازی و به امــام عشـــق اقتدا کنی ، شهـــادت نمی دهی ، شهـــادت می گیری .

                                      



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]