سالار زینب س - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

سالار زینب س

جمعه 85 خرداد 12 ساعت 1:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

قصه دل،دلکش است و خواندنی است

تا ابد این عشق و این دل ماندنی است

پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست

راستی نادیدنیها دیدنی است

سلام بر زینب کبری

سخنی با دختر شب ... این مطلب رو پس از خوندن پیام شما نوشتم.

نوشته ها از دل بر می آید

و وقتی دل حس غریبی دارد ...(چنگ دل آهنگ دلکش میزند ...ناله عشق است و آتش می زند)

اما ایلیا...

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما ،هم سوخته پروانه

این وبلاگ بوی شهید دارد ، بوی سرباز امام مهدی ع را می دهد چرا که هم به نیت او و حتی شاید به خواست او ایجاد شد...

 (می دونید که اون دنیا کار ما این دنیاییها!! بین خوبهای اون دنیاییها تقسیم شده و هر کسی اونجا زمامدار اموری هست..)

ایلیا اگر چه در خط مقدم شهبد نشد ، اما با تکیه بر شنیده ها از زندگیش مورد توجه خدا و امام عصر بوده و هست انشالله

وگرنه جز به خواست و قدرت خدا امکان ندارد که فردی پس از مرگ و سفر ابدی اینچنین تاثیری بر خیلی عظیم بگذارد.

ولادت زینب سلام الله علیها شد  و زینب س مدرسه عشق و محیت به حسین ع دارد.

یک روح در دو بدن و جدایی چطور امکان پذیرد؟؟؟؟؟

کاش زینب هم شهید شده بود ...اما خدا میخواهد آنها را اسیر ببیند.

و ما رایت الا جمیلا

عشق ،فقط عشق حسین ع

عشق به امام حسین ع هست که قدرت زندگی میدهد و امید به حیات.

یا اباعبدلله الحسین علیک السلام

کل یوم عاشورا

کل ارض کربلا

به خدا هست

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم اند            سوختگان غمت با غم دل خرمند

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت           با خبران غمت بی خبر از عالمند

نمیدونم کی عاشق شدم...

تا تو شدی کشته و ما بی سرو سامان شدیم

یکسره سرگشته کوه و بیایان شدیم ... خیمه و خرگاه ما رفت به باد فنا

یا اباعبدلله الحسین ع

وای بر من و چگونه میتوانم زندگی کنم وقتی که غریبی حسین و غربت زینب را میدانم.

ساربانا مزنید این همه اواز رحیل

این آخرین قافله را ،قافله سالاری هست

یک گل اگر نیست و ولی صفحه گلزاری هست

این کاروان را ساربان هم روز و هم شب می برد(وای حسین)

همراه خود سجاد را با آتشی تب می برد

آن نیزه دار سنگدل راس شهید کربلا ....ناگفته با خواهر سخن از پیش زینب می برد

تنها داراییم عشق حسین است

وقتی که غمگین شوم ،هر زمان که بخندم، صحرای کربلا و چهره مظلوم اباعبدلله در دلم نمایان می گردد.

تا کمی تامل کنم اهل بیت سید جوانان اهل بهشت را در زنجیر اسارت نامحرمان و نامردمان قلبم را می تراشد.

حسین، یک زینب و یک کاروان ....شد هم ، شد همسفر با ساربان (وای زینب)

دست من و دامن تو، اشک من است احسان تو ،یا حسین علیک السلام

ای سید و مولای ما ،ای محرم غمهای ما

عالم، همه دیوانه حسین ع

خدایا تنها هست مرا از من نگیر.

از دل غمگین جز این بر نیاید...

                                                   التماس دعا

                                                                   یا علی ع مددی

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]