• وبلاگ : ديوانه دل
  • يادداشت : آيا ميرحسين موسوي نخست وزير حضرت امام (ره) بود؟
  • نظرات : 7 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بعد از مطالعه اين پست به قول شما «روشنگر»، سؤالاتي به ذهنم رسيد كه در صورت امكان جواب بدهيد.

    در اين پست وبلاگتان پرسيده‌اند سوابق انقلابي و مبارزاتي ميرحسين موسوي چيست؟ و به بخشي از زندگي موسوي اشاره كرده‌ايد و نتيجه گرفته‌ايد چون موسوي در ساواك پرونده نداشته است پس مبارزاتي هم نداشته است. من از شما مي‌پرسم مگر در دوران مبارزات انقلابي، همه مردم ايران در ساواك پرونده داشتند؟ اگر داشتند حرف شما قبول. اما اگر نداشتند به اين معني است كه فقط گروه خاصي مبارزه كردند و انقلاب پيروز شد. پس نمي‌توان گفت همه مردم در پيروزي انقلاب نقش داشتند.

    در زمان شاه معدوم، ارتشيان بسياري بودند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در دفاع مقدس جانفشاني كردند پس با اين حساب بايد گفت: نظام اسلامي در به‌كار‌گيري آن‌ها اشتباه كرده است؟.

    خواهر محترم ميرحسين موسوي نخست وزير ملت بودند نه شخص خاصي.

    نوشته‌ايد نمايشگاه نقاشي موسوي و همسرش از نظر مردم مفاهيم ضدسلطنتي داشت. يعني پس مردم هم اشتباه مي‌كردند؟.

    نوشته‌ايد موسوي در سال 1353 به عضويت هيأت علمي دانشگاه ملي درآمد چون ساواك آن را تأييد كرد.
    شما اين اتفاق را به گونه‌اي به مخاطب القاء كرده‌ايد كه چون ساواك موسوي را تأييد كرده است پس حتما موسوي با ساواك بده ‌بستاني داشته است. آيا فكر نمي‌كنيد كه مبارزان انقلابي به دليل در امان ماندن از توطئه‌هاي ساواك اقدامات گوناگوني داشتند؟.

    بر اساس عقيده شما، اين نتيجه را هم مي‌شود گرفت كه تمام اعضاي هيأت علمي دانشگاه‌ها با ساواك همكاري داشتند. اگر اين‌طور است بفرماييد با توجه به تأثير استاد بر دانشجو، دانشجويان چطور پايه اصلي مبارزات اصلي دوران مبازات انقلاب را تشكيل مي‌دادند.

    از سوي ديگر مگر مي‌شود گفت چون ساواك به يك نفر سوء‌ظن نداشته پس او انقلابي نبوده است؟.
    شما حتما نمي‌دانيد مبارزان انقلاب تنها وظيفه بحث، پخش اعلاميه و سخنراني را نداشتند بلكه برخي اقدامات زيرزميني هم در دستور كارشان قرار داشت.

    جالب‌ترين نكته نوشته‌هاي شما استنادتان به خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني است. خداوند را شاكريم حداقل خاطرات كسي كه بسياري از همفكران شما او را قبول ندارند و مقابل رييس‌جمهور فعلي مي‌دانند مورد استفاده و شايد قبول شما قرار گرفته است.

    در يكي از بخش‌هاي نوشته شما و به نقل از خاطرات‌ها آقاي هاشمي آمده‌ است: مثلا گفته شده محسن رضايي براي جبهه‌ها هزار سكه بهار آزادي مي‌خواست. به نخست‌وزير گفتم بدهد و سه تا علامت تعجب گذاشته‌ايد و نتيجه گرفته‌ايد اين يعني نخست‌وزير تحت‌ امر آقاي هاشمي بوده است. شما ظاهرا در درك و شناخت جايگاه مسوولان دچار اشتباه شده‌ايد. معني اين جمله سيطره آقاي هاشمي بر آقاي موسوي در آن زمان نبوده است. بلكه موضوع مربوط به جنگ بوده است و مسوليت آقاي هاشمي هم در جنگ تحميلي مشخص است.

    در مورد رياست‌جمهوري حضرت آقا نيز همه‌چيز ثبت شده است.

    اما در مورد نامه استعفاي موسوي...
    نوشته‌ايد كه اين نامه نه به نام رهبر و نه خطاب به رييس‌جمهور بلكه به سبك مصدق در زمان مشروطه به نام «ملت قهرمان ايران» نوشته شده است. من حتم دارم ميرحسين موسوي در ابتداي نامه خود كلمه «بسم‌الله» را به عنوان يك مسلمان حتما به كار برده است. ضمنا يادآوري مي‌كنم حضرت امام راحل مردم را در بالاترين جايگاه كشور مطرح كرده‌اند پس مشكل شما با اين نامه در چيست؟ در ننوشتن به نام رهبر و رييس‌جمهور؟ شما چه‌طور در مورد ديگران به همين راحتي قضاوت مي‌كنيد؟. آيا صرف گفتن به نام ملت قهرمان ايران، يكي را از اسلام دور يا به آن نزديك مي‌كند. آيا ملاك شما اين است؟ يا شما در قهرمان‌بودن ملت ايران شك داريد؟

    در بخشي ديگر از نوشته‌هايتان آمده است: حضرت امام (ره) فرموده‌اند براي من موسوي و غيره و شخص برايم مطرح نيست براي من كيان ملت اسلام و حكومت اسلامي مهم است و تحليل كرده‌ايد از آن پس پست نخست‌وزيري از قانون اساسي حذف شد.

    خواهر محترم: پست نخست‌وزيري در آن زمان براساس بازنگري در قانون اساسي حذف شد. حضرت امام (ره) هيچ‌گاه نظرشان را بر مسوولان كشور تحميل نكردند.

    نوشته‌ايد برايتان مهم است كه مملكت و دولتي كه با خون هزاران شهيد پا گرفته است به دست چه كساني اداره شود. در اين مورد بايد عرض كنم اولا ظاهرا شما خيلي از محبوبيت آقاي موسوي و احتمال پيروزي او نگران شده‌ايد و گرايش مردم به ايشان (البته اگر به شعور مردم اعتقاد داريد) شما را نگران كرده است. دوما اگر اين مسئله مهم بود و مخصوصا كه از شهدا هزينه كرده‌ايد هيچ‌گاه به يك بنده خداوند اتهام بي‌اساس نمي‌زديد.

    نوشته‌ايد به قول راويان راهيان نور حواس‌مان جمع باشد ما در تاريخ سي‌ساله انقلاب دوبار اشتباه كرديم يكي همان زماني كه به رزمندگان ما در خط مقدم آذوقه و مهمات ندادند و باعث شهادت علم‌الهدي‌ها و «منتظر‌القايم‌ها»( به املاي نام شهيد خوب توجه كنيد) شدند و يكي زماني كه شروع كردند به برداشتن اسامي شهداي عزيز و جوانان غيور اين مرزو بوم از روي كوچه‌ها و خيابان‌ها.

    توصيه مي‌كنم به خاطر اين انقلاب هم كه شده تاريخ آن را به دقت مطالعه كنيد.

    «منتظرالقايم» نه بلكه «منتظرالقائم».
    خواهر محترم به عرض مي‌رسانم منتظرالقائم در جبهه‌ها به شهادت نرسيد و ربطي به نرسيدن مهمات و از اين مسايل نداشت. ايشان وقتي به شهادت رسيدند كه براي سركشي و بررسي حادثه طبس و محل سقوط هلي‌كوپترهاي آمريكا به منطقه اعزام شده بودند. شما ظاهرا تاريخ انقلاب را دانسته يا نادانسته به بازي گرفته‌ايد.

    اما در پايان همان‌طور كه اشاره كرده‌ايد و گفته‌ايد كه حواس‌مان جمع باشد ...
    من هم مي‌گويم آري، حواس‌مان جمع باشد برخي افراد با تحريف تاريخ انقلاب آن را به نام خود مصادره نكنند بدون اين كه زحمتي برايش متحمل شوند.
    حواس‌مان باشد به فرموده حضرت امام راحل، «ميزان رأي ملت است» نه صدقه دادن به مردم.
    الهي اهدناالصراط‌ المستقيم.

    پاسخ

    بسم رب الشهداء....در متن ذکر نشده که چون در ساواک پرونده نداشته پس مبارزاتي هم نداشته است. اگر مطلب را دقيق تر و به دور از تعصب روي شخص آقاي موسوي بخوانيد متوجه مي شويد که بنده عرض کردم کساني که در اين سنين بودند يعني بين 40 تا 50 مبارزات دقيق تر و جدي تري نسبت به بقيه مردم داشته اند. مثلا آن فردي که در دوران انقلاب در سنين سربازي بود مبارزه اش اين بود که از پادگان فرار مي کرد يا جوان تر ها تبليغات ضد شاه داشتند. اما افراد مسن تري که با روحانيون طرفدار حضرت امام (ره) ارتباط داشتند و يا جزء خود اين گروه بودند مبارزات جدي تر شده اند و بسياري از آنها تحت شکنجه تبعيد و غيره قرار گرفته اند. البته که پرونده نداشتن در ساواک به معني نداشتن هيچ گونه مبارزه انقلابي نيست و بنده نوشته ام که به عنوان فرد برجسته انقلابي که در ذهن مردم يا تاريخ مبارزاتشان حک شود ايشان آن طور مبارزه اي نداشتند. بله البته در حد ديگر مردم در پيروزي انقلاب سهيمند. اما بحث ارتشي هاي زمان شاه ... بله بودند کساني هم که در دفاع مقدس شهيد شدند اما اخباري از پدر خانم رهنورد نداريم در اين رابطه!!!...بنده هم عرض نکردم ميرحسين نخست وزير شخص خاصي بوده است. بلکه طرفداران ايشان در اذهان دارند مي خوانند که ميرحسين نخست وزير امام بوده است و من فقط اين قضيه را روشن کردم.همين...والله تا آنجا که ما مي دانيم دستگاه ساواک آنقدر قوي بود که در صورت داشتن مبارزه جدي نمي شد از چشمشان محفوظ ماند و ثانيا اينکه بنده کجا عرض کردم که موسوي با ساواک بده بستان داشته!!! لطفا به دور از تعصب دوباره متن را بخوانيد و نوشته هاي بنده را نيز تفسير و تحليل شخصي نکنيد....هرگز به اين معني نيست که همه اساتيد با ساواک بده بستان داشته اند حتي خود آقاي موسوي ...بنده فقط عرض کردم بر ساواک نبوده اند و اين هرگز به معني با ساواک بودن نيست مسلما....جالب ترين نکته اين است که شما بدانيد که آقاي هاشمي يکي از پايه هاي اصولي انقلاب هستند و راي نياوردن ايشان به معني رد ايشان نيست بزرگوار، بلکه ما فقط يک رييس جمهور متخصص تر و جوان و با نشاط مي خواستيم و احترام اقاي هاشمي سر جايش باقي است.....اصلا به توهين کردن به طرف مقابل اعتقادي ندارم و از نظر اخلاقي صحيح نميدانم ، حالا بگذريم که شما به درک ما... ...توصيتا تاريخ آن دوران چند ساله را بهتر مطالعه بفرماييد، آقاي موسوي بيشتر از آنکه با رييس جمهور وقت جلسه داشته باشند با آقاي هاشمي داشتند و مرتبا خدمت ايشان گزارش عملکرد مي دانند و با اقاي هاشمي همفکري مي کردند....ديگه بقيه سوالهاتان را هم به دليل کمي وقت جواب نمي دهم چون متن ما بسيار روشن بود و شما هم بسيار متعصبانه آن را خوانده و تحليل کرده ايد....و من رييس جمهور اصلح را مي خواهم...و اين نوشته به اين معني نيست که آقاي موسوي مسلمان نيست يا انقلابي نيست يا ... ايشان هم براي اين انقلاب زحماتي کشيده اند و هرگز کسي نميتواند منکر آن شود... و قطعا انتخاب من و راي من با تو و او و ديگري فرق دارد. ... والسلام...