بسم رب الشهداء و الصدیقین
السلام علیک یا فاطمة الزهراء، ایتها الصدیقة الشهیدة
ز جاده های خطر بوی یال می آید
کسی از آن سوی مرز محال می آید
صدای کیست ؟ خدایا درست می شنوم؟
دوباره بوی صدای بلال می آید
ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت
صدای مبهم برخورد بال می آید
مپرس از دل خود: لاله ها چرا رفتند؟
که بوی کافری از این سوال می آید
بیا و راست بگو، چیست مذهبت؟ ای عشق!
که خون لاله به چشمت حلال می آید
به لحظه لحظه ی این روزهای سرخ قسم
که بوی سبزترین فصل سال می آید
شعر از قیصر امین پور
شهدا رفتند و یادگاران آنها نیز کم کم از بین ما زمینیان رخت می بندند و می روند.
ما می مانیم و تکلیفی که خون شهید و صبر مادر و پدر و همسر شهید، بر دوشمان نهاده است.
و اکنون (13/2/1388) مادر شهید و جانبازی که سال ها دوری فرزندانش را تحمل کرد و لب به شکوه نگشود، از بین ما پرکشید..
شادی روح مادران شهدا و این بزرگوار صلوات..
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
التماس دعا
یا فاطمه (س)
عزیز علی ان اری الخلق و لا تری
بسم رب المهدی (عج)
ای کاش آن اوایل که زبان گشودم نزدیکانم مرا به گفتن یا مهدی وامی داشتند.
ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود.
کاشکی در کلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد و نام زیبای تو را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد.
در دوره راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نکرد. در سال های دبیرستان کسی مرا با تو که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد.
در کتاب جغرافیای ما صحبتی از ذی طوی و رضوی نبود.
در کلاس تاریخ کسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت.
در درس دینی به ما نگفتند باب الله و دیان دین تویی.
دریغ که در کلاس ادبیات آداب ادب ورزی به ساحت قدسی تو را گوشزد نکردند.
چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت، از تو و از ظهور تو و از روش های جلب رضایت تو نبود؟ مگر نه این است که بی تو، نه علم خوبست و نه ثروت؟
یا علی (ع) مددی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ