بسم الله الرحمن الرحیم ،رب الحسین الشهید
السلام علیک یا ابا عبدلله ،بابی انت و امی سیدی و مولای
چرا حضرت حسین بن علی (ع) از مدینه به قصد سفر حج به سوی مکه راهی شد و چرا حج را به نیت عمره در ماه ذی حجه که مخصوص حج تمتع است به پایان رساند و از مکه خارج شد.
چرا آقا راهی کوفه شد؟
دعای عرفه که بند بند آن از اعماق دل مولا حسین علیه السلام برمی خیزد و چنان سوزی دارد که کاملا مشخص است که عبد در مقابل معبود ایستاده و نه هر عبدی
بلکه حسین فرزند علی و فاطمه علیهم السلام و معبود او و ما و هر چه هست و نیست ، خدای یگانه علی اعلی .
عشق حسین به خدا و عشق خدا به حسین برای من و تو قابل درک نیست مگر اندکی که همان مقدار کم ما را به اندازه اعماق اقیانوس ها و به پهنای
زمین و زمان و تا بیکرانه آسمان به فکر می برد که این برترین عشقی است که در عالم امکان از ازل تا ابد ،وجود داشته و دارد .
امام حسین ع جامع بین انجام تکالیف مختلف بود:
اول تکلیف واقعی حضرت است ،
همان تکلیفی که در کتاب خاصی که مختوم به 12 خاتم طلا بود و از جانب جبرییل برای پیامبر ص آورده شد و در آن برای هر یک از امامان و از جمله امام حسین ع
تکلیف خاصی مقرر شده بود
و تکلیف دیگر که موافق با تکلیف سایر مردم بود.
اما تکلیفی که امام را دعوت به اقدام به مرگ و کشته شدن و به اسارت رفتن اهل و عیال و کشته شدن کودکان ،با علم و آگاهی به این مسایل میکرد ،دلیلش این بود که طاغوتیان زمان یعنی بنی امیه به ویژه معاویه ،توانسته بودند با مکر و خدعه محبت مردم جاهل و نادان و دهن بین آن زمان را به خود جلب نمایند ،به گونه ای که مردم گمان می کردند که حق با اینهاست و علی و فرزندان آن حضرت و شیعیان آنها باطلند، تا آنجا که حتی ناسزا و شمنام به علی علیه السلام را از اجزای نماز جمعه می دانستند و ...
و علی کیست هم او که در غدیر خم محمد مصطفی آخرین فرستاده خدا دست او را در دست خود گرفت و بالا برد و گفت که جبرییل امین از طرف خدای متعال از من خواسته است که علی را در این روز به عنوان جانشین بعد از خود به عالمیان معرفی کنم و این آیه همانجا نازل شد که :
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی
امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم .
اما به کجا رسیدند که کوته زمانی از عروج پیامبر ص نگذشته بود که فاطمه سلام الله علیها را به شهادت رساندند و هتک حرمت ال عبا کردند و فدک و خلافت را غصب
نمودند و علی علیهالسلام را به شهادت رساندند و پس از آن حسن مجتبی را غریبانه مسموم کرده و شهید کردند و اکنون .....
بنابرین اگر امام حسین ع از روی تقیه با آنان بیعت می کرد و تسلیم آنها می شد از حق اثری باقی نمی ماند.
چرا که مردم اعتقاد پیدا می کردند که در میان تمام امت کسی با آنها نیست و به راستی آنها جانشینان پیامبر ص هستند ،اما پس از اینکه امام حسین علیه السلام با آنها جنگید و آن واقعه رخ داد و با عیال و اطفال او و حرم رسول الله ص آنگونه رفتار کردند ،مردم بیدار شدند و به گمراهی طاغوتیان زمان پی بردند و دریافتند که بنی امیه سلاطین جور و ستمند ، نه حجت خدا بر خلق.
اما درباره تکلیف ظاهری آن حضرت، باید گفت که: امام برای حفظ جان خود و خانواده شان به هر نحوی تلاش کردند اما ممکن نشد.
آنچنان عرصه را بر امام تنگ کردند که جای امنی دیگر برای ایشان وجود نداشت.
یزید به عامل خود در مدینه نوشته بود که امام را به قتل برساند. به همین خاطر امام از آنجا خارج شدند و هنگام خروج این آیه را تلاوت فرمو دند:
فاصبح فی المدینه خایفا یترقب (سوره مبارکه قصص آیه 18)
آنگاه به حرم امن خدا پناه بردند که خداوند آن را برای مردم حتی کافر و قاتل و برای حیوانات و پرندگان و درختان ،محل امن و امنیت قرار داده است.
در آنجا هم قصد دستگیری یا ترور امام را داشتند.
به همین خاطر امام نتوانستند مراسم حج را به پایان برسانند و از مکه خارج شدند.
دیگر جای امنی برای امام بر روی زمین باقی نمانده بود.
در این هنگام بود که تکلیف ظاهری ایشان برای حرکت به سمت کوفه مححق شد زیرا اهل کوفه همه نامه نوشته بودند و پیروی خود را از ایشان اعلام نموده و به این
ترتیب حجت را بر امام تمام نمودند.
و مسلم بن عقیل به امام نامه نوشت که مردم با ایشان بیعت نموده اند دیگر امام برای اینکه به سوی آنها نیاید حجتی نداشت.
امام به سوی کوفه آمد و مطلع شد که مردم کوفه بیعت شکسته اند و سفیر او مسلم را به شهادت رسانیده اند ،اما این قوم پست دیگر به حجت خدا
اجازه بازگشت ندادند.
زمین با همه وسعتش برای امام تنگ شده بود.
امام به برادرش محمد حنفیه چنین فرموده اند :
اگر به یمن بروم یا به بیابان ها و یا در غارها و یا داخل لانه جنبندگان زمین شوم، مرا بیرون می آورند و می کشند.
امام در جواب ابو هره ازدری که گفت :چه چیزی موجب شد که از حرم خدا و حرم جدت بیرون آمدی؟ فرمودند :
ابوهره ،بنی امیه مال مرا تصاحب کردند صبر کردم،
متعرض آبرویم شدند صبر کردم ،
اما خواستند خونم را بریزند که فرار کردم.
و در جواب شخصی دیگر که پرسید: یابن رسول الله می خواهی به کجا بروی؟
فرمود :کوفه
آن مرد گفت:تو را سوگند میدهم که از رفتن به کوفه منصرف شوی .به خدا سوگند به سوی شمشیر ها و نیزه ها می روی .
آنها که برای تو نامه نوشتند و به دنبال تو فرستادند ،اگر با تو بودند هزینه جنگ تو را تامین میکردند و همه چیز را برایت مهیا میکردند ،آنگاه به سوی آنها می رفتی.
امام حسین ع فرمودند: ای بنده خدا! این امر بر من مخفی نیست ،اما هر آنچه خدا بخواهد، به خدا سوگند آنها مرا دعوت نکرده اند مگر اینکه می
خواهند خون مرا بریزند.
بخش اول فرمایش امام بیانگر تکلیف واقعی ایشان و بخش دوم آن در بیان مقام اضطرار است و اینکه مراجعت یا فرار فایده ای ندارد.
و همچنین اگر هم امام با آنها بیعت می کرد باز هم ایشان را می کشتند چرا که ابن زیاد لعنت اله علیه گفته بود: حسین تابع حکم من و یزید است یعنی
خود را باید در اختیار ما قرار دهد یا او را می کشیم یا رهایش می سازیم.
شمر نیز گفته بود : او باید بیعت کند بعد ببینیم که رای ما درباره او چه خواهد بود.
و این فرمایش امام در روز عاشوراست که فرمود: به خدا سوگند در برابر شما مانند بردگان اقرار و اعتراف نمی کنم و دست ذلت و خواری به شما
نمیدهم .
و اینجایت که حسین فرزند علی و فاطمه ندا سر داد که :
هیهات من الذله
و مولا حسین همه بود و نبود و هست و نیست را از الله می دانست.
و حسین غریب اینچنین مولایی ست و حرف بسیار است که در دل می ماند و دل را به جنون می کشاند.
و مردمان می پرسند که چرا هر روزت را با آوای نوحه و مداحی همراه میکنی ...و در جواب انکه آیا دیوانه ای چه می توان گفت؟ جز حقیقت که ....
نور خدا آنچنان جذبه دارد و روح را به سمت خود می کشاند که اگر دیوانه نباشم عاقل نیستم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
اگرم هر روزم عاشورا باشد و هر زمین همچون کربلا است پس بگرد به دنبال حسین زمان و با چشمانی باز یزیدیان را پیدا کن و کوفیان را نیز و بعد بنگر که در کدامین سمتی با حسین ع یا با یزید ؟
رفتارت را حسینی کن آنچنان که اگر او حضور فیزیکی در زمان ما داشت از دیدن همچون تویی لبخند رضایت بر لبان مبارکش می نشست.
علیک منی السلام یا حسین ع
یا حسین و یا حسین
شادی روح شهدا صلوات
یا علی ع حیــــــدر مدد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ