گردان الزهــــــرا (س) - دیوانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیوانه دل

گردان الزهــــــرا (س)

سه شنبه 86 مرداد 23 ساعت 2:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده

بعثت با برکت آقا محمد ابن عبدلله، رسول خدا صلی الله علیه واله ،مهربانترین مولا بر مسلمانان به طور خاص و بر عموم جهانیان  تبریک و تهنیت باد.

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

گردان الزهــــــرا (س)

رزمایش خواهران ناحیه غرب تهران

بسیج ناحیه غرب تهران پنجشنبه و جمعه 4-5 مرداد رزمایشی را با حضور خواهران بسیجی برگزار کرد.

حضور 2000 نفری خواهران در این رزمایش قابل توجه بود.

ظهر پنجشنبه تا حدودا ساعت 7 به برگزاری آموزش های مختلف از کمک های اولیه تا غیره و ذلک که بنده فقط سر کلاس اول حاضر بودم بقیه رو با دوستان جیم شدیم واسه همین غیره ذلکش رو نمیدونم!!!!

کلاس ها مکانشون عالی بود زیر ظل آفتاب با زاویه 90 درجه عمود تو فرق سر ...

جای جیم شدن داشت...البته کسی نفهمید ما رفتیم تو چادر و برنگشتیم

بعد از خوندن نماز مغرب و عشا به جماعت توی حسینیه رفتیم برای دعیا کمیل چون مداح گفت:اینجا گرمه بریم بیرون اگه همه موافقند

دعای کمیل زیر آسمون خونده شد عجب صفایی داشت.

سر اذان صبح پا شدیم نماز رو به جماعت خوندیم و بعد دعای عهد و زیارت عاشورا تو محوطه پخش شده بود...

به یاد رزمنده ها و جبهه

همینجا نشسته بودیم و خواستیم صبحانه بخوریم که زیارت عاشورا که پخش شد راه گلومون بند اومد و بساط رو از روی چفیه جمع کردیم.

 اینجاااا

بعد فرمانده گردان اومدو آماده باش داد برای حرکت ،ستون 2 شدیم

یه ذره رفتیم جلو دیدیم به چه خبره همه حوزه ها گردانشون قاطی داشتی میشد و گردان الزهرای اصلی داشت شکل میگرفت که ستون 1 شدیم....

گردان هر حوزه ای ستون ایستاده بودیم منتظر اینکه رمز رزمایش از بیسیمها شنیده بشه

خسته شدیم که فرمانده به شوخی گفت الان میگم امبولانس بیاد جنازه هاون رو ببره!!! و گفت که توی عملیات ها گاهی 3-3 روز منتظر شروع عملیات رزمنده ها میموندن آخر سر هم به هر دلیلی عملیات کنسل میشد و همه مجبور بودن برگردند.

خلاصه رمز عملیات گفته شد و رزمایش با رمز یا رسول الله (ص) شروع شد.

فقط یکی از آقایون بود که به همراه یک سرباز توی فضای در نظر گرفته شده برای برگزاری رزمایش حضور داشتند و برای هماهنگی ها توجیه شده بودند و بقیه همه خانم بودند .

بقیه اش رو هم از روی عکس ها برداشت آزاد...

صدای رگبار و مسلسل و توپ و بعدش هم مارو از روی آتیش این توپخانه گفتن بدویید پوتین هم نداشتیم!!!

ولی دوییدیم دیگه وسط عملیات نمیشه لوس بازی دراورد که

گردان ما افتاده بود توی شیار فکر کنم مسیرمون از همه بدتر بود

به دور از مزاح:

جهاد واجب کفایی  و بر زن و مرد واجب است.

بچه ها از اعضای فعال پایگاه ها بودند ، و هر گروه دوره های مختلف  رزمی دیده بودند.

و...

به امید روزی که پرچم سربازان سید خراسانی به دستان مبارک آقا اباصالح عج سپرده شود. 

 

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها:

نکن گریه که زینب هم نگرید ...هنوز ای جان برای گریه  زود است

دو یاس زینب از بس غصه خورده ...شکایت بر خدای خویش برده

اگر رفتند یاران من که هستم ...ز غربت دم مزن خواهر نمرده

به سینه زانوان غم گرفتی ...عزیز من چرا ماتم گرفتی

سپاه زینبت سرباز دارد

مرا در عشق دست کم گرفتی

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین

ادامه در پست های بعدی

 یا علی ع حیــــــــدر مددی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : در آرزوی شهادت : دلارام | نظر شما [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شهادت را امیدی بود روزی...
    [عناوین آرشیوشده]